اشعار

چلوصاف میکند سینه     درختهـا را به واسکت مبتـلا کردی            عزیزآباد می غلتد    تغافـل را به سُرخـی ها طلا کردی             عزیزآباد
دلم گرفته و مینالد از برای هراتتنم فسرده ومیگرید ازصدای هراتهرات زادگه عشق وآرزوی من استچه شور وشوق بدل میزند
سکوت، سکوت، سکوت استوجلگه ها پر دود درون مزرع نامیدی قلبها مسدود شعاع نیزه ی نوری نتابدش با شورجلاء شیشه نبینی
"پرنده" شعری است از شهید پروفیسور عبدالقیوم رهبر که قبلاً در جنوری سال 1993 در " افغانستان تایمز"  طبع گردیده 
حرکتم ،سنگپُشت گشته استپایم در پای زدن از پای مانده استمغزم ،مُشت گشته استدستم از دستمالی ، دست دادن را
 ای صلح و صداقت تو کجا یی که نیایی بنگر که کند در همه جا فتنه  خدا  یی                           رفتی
 من شاعرم ،من شاعرم ، نه آنکه ز " سودای چشم یار"وز " زلف"  تابدار سمن بوی " مه جبین
 دردا و دریغا که جهان  تیره  و تار  است بر دیده ی ما گلبن  وارسته چو خاراستدانا همه جا  غمزد
اهداء به جنبش مقاومت مردم افغانستان و بهیادبود سمبول مبارزه و مقاومتعبدالمجید " کلکانی"  مرثیه برای آزادیاز خـــاک هـــای نـــرمگـــــــــــــذر کـــرده
  سـوخـتـم من خا لـقـا! ازدرد هـجــرا ن سـوخـتـماز فرا ق خا ک پا کــم، مُـلـک افـغـا ن سـوخـتـمسوخـتـن بهتـربـودازشـــا دی
شـش جـدی شد بـرادر ملک ما کا فـر گرفتاززمیـن وآسـمـان بــاران آ تـش سـرگـرفـتیک لعـیـن راهـی دوزخ شـد ولی جــای
درین پایان احساس بهـــــاریدرین رسم گذشت جشن یاریبده تا مهرگـــان  همــدلـی هاهوس را انفجار انتحــــــاری          * * *                                                             وطن پهنای
روزی ، روز گاری که   منظومه طالب نامه سروده شد ، از سوی وطنداران ، با استقبالی گرم مواجه شد
 اهدا به مجید این فرزند دلاورخلق ! بزرگ مردی که ازدروازه ی تاریخ گذشتوبه افسا نه ها پیوست . قهرمانی
عقاب تیزبال و،تیزبین بوددرآن کوهپایه های، سربه افلاکبُود ،دستاراو،ازتاروپودسنگهایقله ی،پامیرزره اش، سنگ سیاهقله هایکوه بابا،کهمحکمتر،زپولاد،بودههرتارپود ،آننشدخم شانه ،بامارتول صدمنبه زخم
استقبال از شعر حضرت حافظ علیه الرحمه با مطلع:یاری اندرکس نمی بینیم،یاران را چه شد؟دوستی کی آخرآمد؟ دوستداران راچه شد؟ با