مقالات کلکانلیک مجید آغا برچه گه تیگیشلی دور کلکانلیک مجید آغا برچه گه تیگیشلی دوربو مقاله نینگ جوابیگه کیم اونده کلکانلیک شهید عبدالمجید نینگ کته و والا شخصیتیگه به ارتباط مصاحبه قادری وکشتمند به ارتباط مصاحبه قادری وکشتمندبیست وسه سال داشتم که کودتای جنایت و تاراج 7 ثور در کشورم افغانستان عزیز قامت های خمیده ، خیانتکاران سیه رُوی " جهان ما بیشتر بوسیله اشخاصی به تهدید مواجه استکه خیانت وجنایت راتحمل می کنند ویا برای آتش خیانتوجنایت آفتاب آمد دلیل آفتاب بدینوسیله می خواهم دین بزرگی که قهرمان اسطوره ای افغانستان شهید عبدالمجید کلکانی ، بر فرد فرد راهیان راه آزادی ازشخصیت وآرمان شهدای ملت به دفاع برخیزیم! ازراست به چپ: شهید مجید وشهید عطاجان وطن په خلکوباندی گران مجیده ای قهرمانه گران افغان مجیده ای ننـگیالیــه آتش ، دُود ، خاکستر ! " ای زردشت پاک ! همانا نشان به پایان رسیدن هزارمین سال تو وآغاز بدترین دوره ها این خواهد درود برانهایی که با جنایت کاران پنجه دادند کشتارهزاران هم وطن بی گناه ما به دست قصابان باند " دمو کراتیک خلق " ، نشر نام های بیادِ اوکه میگفت :ما دَرغیبتِ خود حُضورداریم وقوع کودتای ثور 1357 وبدنبال آن تجاوزسیستماتیک ولجام گسیخته ی رژیم برجان ومال ، آزادی وحقوق مردم ، سوالات زیادی فاجعه ای که " انقلاب " خوانده شد "هرانکه بر شمشیرظلم بوسه زند ودر خدمت جبارانوگردنکشان قرار گیرد ، خــواه ناخواه به وطن فروش وخود فروشی تن در می دهد داغ تو دارد ا ین دلم جای دگر نمی شود شام هفدهم جوزای 1359 خورشیدی ، به مقصد انجام یک ماموریت سازمانی راهی منطقه دور تر شدم. دمادم صبح دروا قطره ای از اقیانوس شخصیت عبدالمجید کلکانی عبدالمجید کلکانیعبدالمجید کلکانی نامیست آشنا تراز آشنا که برای دیروزیان نزدیک و اکنونیان ما غالباً در قالب اُسطورۀ شکوهمندِ بیادِ رنج های مُقدس ( آخرین روزهای استنطاق ) آخرین روزهای استنطاقبه دریا مـرو گفتمت زینـهاراگرمیروی دل به توفان سپار (سعدی)فضای اتاق ِ تحقیق روزتا روز سرد تر شده به ياد رنجهاي مقدس ( منزلگاه سوم زندان پلچرخی ) منزلگاه سوم (زندان پلچرخی) آن که پروبال ندارد وپرنده نيست نبايد بر پرتگاه ها آشيانه بسازد. (نيچه)چند متردورترازساختمان ِبلاکِ اول بیادِ رنج های مقد س ( زندگی مخفی قبل اززندان ) زندگی مخفی قبل اززندانزسختی گذر کردن آسان بود د ل تاجدارا ن هرا سا ن بود (فردوسی)بازار کوته سنگی بیادِ رنج های مُقدس -(چند سخن ناگفته) چند سخن ِ ناگفته زمان رود است ومی لغزد شتاب آلود سوی بیکران نارام وانسان جاودان جاری است با این رود بیادِ رنجهای مُقد س ( پردۀ پنجم ) پردۀ پنجم الا ، سروش سحرگاهان! تو روشنی را جاری کن تو با درختان ، غمخوارومهربان می باش تو رود « Previous 1 … 10 11 12 13 Next »