مـقالات

فاجعه ای که ” انقلاب ” خوانده شد

 

 “هرانکه بر شمشیرظلم بوسه زند

ودر خدمت جبارانوگردنکشان قرار گیرد ،

 خــواه ناخواه به وطن فروش 

وخود فروشی تن در می دهد وعکس آن هم کاملا درستاست. “

 ( شهید عبدالقیوم رهبر )

 

 ازکودتای ثور1357 بیست وهشت سال تمام می گذرد. طی این بیست وهشت سال مردم مابا درد ها ودشواری های بی مانندی دست وپنجه نرم کرده اند وکشور ما تا لبه پرتگاه نیستی سوق داده شده است. این همه آلام ومصایب ناشی از آن طوفان سهمگینی است که کشور ما را در خود پیچید وآنرا در گرداب تضاد های جهانی غرق کرد. در متن این همه رویداد های خونبار وتلخ ، این مردم ستم دیده افغانستان بودند که می باییست(!) کفاره گناهان ناکرده خود را پس می دادند.

   هرچند رهبران  ” حزب دموکراتیک خلق ” کودتای ثور را ” انقلاب نجاتبخش ” نامیدند وخواستند به آن “وجهه ملی ” بدهند. اما سیر حوادث وتکامل اوضاع نشان داد که این فتنه سازمان یافته نتیجه بلا فصل تمهیدات همه جانبه یک ربع قرن سوسیال امپریالیسم روس دررابطه باافغانستان و در امتداد رقابت های دو ابر قدرت به میان آمده است . درین میان بودند عده زیادی از ره گم کرده ها یی که به هوس رسیدن به کعبه مقصود راه ترکستان در پیش گرفتند.”

حزب دموکراتیک خلق ” از همان روز تولد، نافش با ناف ” اتحاد شوروی بزرگ” گره خورده بود. وابستگی این حزب به ابر قدرت روس دیگرشامل آن رمز وراز هایی نیست که سر از نوضرورت به کند وکاو داشته باشد. این وابستگی به خودی خود دوری از مردم و قرار گرفتن در جهت مخالف منافع خلق افغانستان رابه شکل رسوای آن با خود داشت. چنانکه هر گونه وابستگی نمی تواند ازین قاعده مستثنا بماند.

با پیروزی کودتای ثور و اشغال کشور ، افغانستان تعادل خود را از دست داد ودروازه های مداخله و تجاوزبطور آشکار ونهان یکی پی دیگرباز تر شده رفت. دستگاه های جاسوسی بیگانگان برای بلعیدن طعمه دهن باز کردند ومقدرات کشور ما آرام آرام به دست قدرت های بزرگ ، متوسط وکوچک افتید. تکامل طبیعی جامعه با چالشهای مصیبت باری روبروگردید ومردم ما آنچه را که طی سالیان دراز درنتیجه تکامل مورچه واربه دست آورده بودند ، از دست دادند که این خود یکی ازنشانه های مرگبار استعمار به حساب می  آید .

سیاست استعماری روس در افغانستان بر مبنای سرکوب قهری مخالفین وریشه کن کردن مقاومت ملی استوار بود. از همان شام دلگیر حاکمیت ” حزب دموکراتیک خلق” تا آخرین روز های سقوط دم ودستگاه آن ، تعقیب ، آزار ، شکنجه ، زندان واعدام بلا وقفه ادامه داشت و داس مرگ مردم بی گناه مارا چون علف درو کرد. که درین میان هزاران فرزندپاکبازو آگاه ، منجمله کادرها ورهبران جنبش انقلابی از دم تیغ جلادان گذشتند. هیچ مصیبتی بالاتر ازین نخواهد بود که امروز جامعه ما از عدم حضور فعال ونیرومند یک جنبش ملی ، مستقل ، دموکرات وانقلابی ورهبران خردمند ومتعهد رنج میکشد. اگر مردم افغانستان بتوانند ازتمامی جفا ها وجنایاتی که درحق شان روا داشته شده است بگذرند ، خون پاک فرزندان عزیز شان را بر قاتلان نخواهند بخشید.

کودتای ثور کشور ما را در یک پروسه تحول منفی از کشوری وابسته به روس به کشوری مستعمره روس مبدل ساخت. این تحول منفی طبیعتا نمی توانست بدون عکس العمل باقی بماند. مقاومت در برابر رژیم از واکنش های مردمی وخود انگیخته پراکنده آغاز یافت وبه زودی به یک جنبش سراسری مبدل گردید.

مقاومت حماسه آفرین ملت ما بر ضد استعمار روس وعمال وطنی ونهایتا شکست حقارتباردشمن مایه افتخار هر افغان وطن دوست وبا وجدان می باشد .

 با آنکه جنگ مقاومت مردم افغانستان بر ضداستعمار روس ، به دلیل ضعف رهبری و نفوذ بعدی قدرت های استعماری  وارتجاعی وشکل گیری نوع دیگر وابستگی به آن اهدافی نرسید که سزاوار آن همه خون های ریخته شده باشد، مگر متجاوزین روسی بی داغ از معرکه بیرون نشدند. و مردم افغانستان بار دیگر این پیام روشن را ثبت تاریخ کردند که یوغ اسارت را بر گردن نمی پذیرند .

دست اندازی ومداخلات عیان ونهان قدرتهای رقیب شوروی در درون مقاومت ،جنگ را از مضمون واقعی آن جدا ساخت. تر ویج وتکامل اندیشه های افراطی اسلامی وشیوع تروریسم لجام گسیخته ،عرصه را بر همه روشن فکران آزادی خواه درون مقاومت تنگ کرد. پالیسی وشیوه های برخورد با نیروهای ملی ، دگراندیش ، آزادیخواه وانقلابی چه از سوی استعمار روس واستعمار رقیب ، در یک خط موازی با هم در حرکت بود.  یک نوع تبانی در استقامت قلع وقمع سازمان های غیر وابسته ومترقی به طور سازمان یافته وسیستماتیک پیش برده شد. پی آمد های غم انگیز این حالت موجب گردید که هر متجاوزی به راحتی بتواند شمشیربر گلوی آزادی ملت ما بگذارد وآنرا سرببرد تا بازار دلالان وکاسبان وطن فروش گرم بماند. از همین جهت است که قتل عام فرزندان آگاه مردم ما به دست داره های بد نام ، علاوه بر جنبه حقوقی آن ، از لحاظ سیاسی نیز قابل باز خواست است.

به هر اندازه ای که ما از رویداد های تلخ و فاجعه بار گذشته فاصله می گیریم ،به ابعاد گسترده وهول انگیز فاجعه ثور ومصیبت های ناشی از آن بیشتر پی می بریم. این اثرات زیانبار در عرصه های اقتصادی، اجتماعی ، فرهنگی وانسانی آنقدر دیر پا وعمیق است که حتا نسل های آینده هم نمی توانند آنرا از یاد ببرند.

با پیروزی کودتای ثورجامعه ما به سوی انقطاب شدید کشانده شد. تا جایی که برادر راهش را از برادر جدا کرد. شاید در تاریخ کشور ما هیچگاهی به اندازه امروز بحران اعتماد بیداد نکرده باشد. می توان گفت که ما نسل بحران زده می باشیم. تجاوز وجنگ تحمیلی آنچه بر جای گذاشت ، غالبا نسل بیمار، خسته ، علیل ،شکست خورده وروحیه باخته است. باند بازی ها وقوم پرستی های تهوع آور ، عقده ها وخود مرکز بینی ها…. سبب می گردد که ” نسل پیر ” از حل بسیاری از مشکلات خود عاجز بماند.  وقتی دفتر تاریخ مقاومت ملت مانرا در برابر استعمار روس ورق میزنیم ، نمی توانیم از نام وکار نامه های ماندگار آن قهرمانان سربلندی یاد نکنیم که بخاطر دفاع از آزادی ، شرافت ونوامیس ملی دست به ایجاد تشکل هایی زدند که از نظر کیفی با احزاب وگروه های تاریک اندیش و وابسته متفاوت بود. تشکل هایی که مبرا از هر گونه وابستگی ومزدور منشی بودند و اتکا به خود ومردم خود را بمثابه سنگ بنای برنامه های شان می پذیرفتند.

ایجاد وتاسیس سازمان آزادیبخش مردم افغانستان (ساما) بخشی ازین حرکت شمرده می شود که بالاثر درایت وتلاش های پیگیرانه کادرها ورهبران انقلابی وجان برکف جنبش اصیل روشنفکری افغانستان ، در پیشاپیش آن چهره محبوب عبدالمجید کلکانی وارد میدان مبارزه ومقاومت گردید.

شهید عبدالمجید کلکانی وهم رزمان او با شناخت دقیق از ماهیت کودتای ثوروعواقب شوم آن وتعهد در پیشگاه سرنوشت وطن ومردم ، بیهراس وارد کار زار نبرد شدند.

سرطان سال1358  “ساما ” با انتشار اولین اعلامیه خود که به قلم زنده یاد عبدالمجید کلکانی رقم یافته است ، اعلام موجودیت کرد. سازمانی که با مغز خود اندیشید و با پای خود راه رفت. بدون آنکه جواز فعالیت از بیگانگان دریافت نماید ویا آدرس راه را از غول های یبابان بپرسد.

اعلام “ساما ” در حیات سیاسی کشورصفحه نوینی را گشود. تحلیل های داهیانه و پیشبینی های عالمانه همراه با شجاعت کم نظیر وموضع گیری قاطع رادرمقابل دشمنان ، میتوان از متن این اعلامیه دریافت.

با آنکه از پخش این اعلامیه زمان زیادی می گذرد ولی بخاطرپا سداشت از فداکاری های آن جانباختگان بی مرگ تاریخ و به مقصد درس آموزی و قضاوت نسل نوین این اعلامیه را بار دیگر به دست نشر می سپارم.

                                زنده باد آزادی !

  ن- رهرو     هفتم ثور 1385 /  27 اپریل  2006