دوره دوم

دوره دوم شماره نهم و دهم

تسلیم طلبی در قلمرو مبارزه و بقاء

( به ادامۀ شمارۀ ششم و هشتم)

مقاومت و آزادی

قدوم نا میمون استعمار گر که با تخریب نهاد های فکری ،اجتماعی واقتصادی جامعه مورد استعمار توأم است، تا با ساخت و خواست جامعه استعماری همنوا گردد، لاجرم واکنشی فراگیر را با خود همراه دارد که اشکال متعدد ستیزه و شورش و یا تسلیم و سجود بنا بر ویژگیهای درون مرزی و برون مرزی مایه می بندد ، رشد می کند و با جهت گیری های متعددش با سرنوشت خویش  پیوند می خورد.                                                                                                                      در جوامع عقب مانده مانند کشور خود ما – که قطب بندی های حاد سیاسی – اجتماعی هنوزعینیت تاریخی خود را ندارد، گروه ها و لایه های متعدد اجتماعی درشبکه ای وسیع و پیچیدۀ  روابطه متقابل و باهمی قرار میگیرند که نتنها در تضاد و تقابل همدیگرند بلکه همزمان با آن در همگونی و با همی با یکدیگر تأثیرمتقابل خود را دارند. این روابطه بیش از اینکه نافی یکدیگر باشند مکمل همدیگراند. در متن چنین اوضاع  و احوا ل جنبش مقاومت فراگیریکه بر پایه حرکت خود بخودی توده های ملیونی استوار است صرفاً یک فراگرد نافی استعمار است که در ذات خود تناقضات و کمبود های بی حد وحصری را حمل میکند. خاستگاه ها و خواست ها با انگیزه ها و روش ها، پایه های فکری وچوب بست سیاسی آن همه وهمه با هم متفاوت واکثراً متضاد است. مقاومت در برابر استعمار و تخریب همه جانبه آن ، نقطۀ التقاء بالقوه – حتی نه بالفعل- همه این نیرو ها ذاتاً متنا قض است و خود این تناقض ذاتی کند ساز و حتی مانع تکامل جنبش مقاومت تا سرحد یک جنبش آزادیبخش است که در واقع یک فراگرد نفی نفی استعماری است . جنبش مقاوت ذاتأ نا همگون و متناقض با سلسله ای از روشها و کنش ها رو بروست که در یکی از جوانب فکری، سیاسی و یا نظامی اش با تسلیم وانقیاد پهلو می زند و یا رهگشای آنست و این چیز عجیبی نیست و ما قبلآ به آن اشارتی کرده ایم ولی در اینجا آنچه برای ما اهمیت دارد چگونگی سرایت آن در میان یک سازمان پیشتاز ، انقلابی ومیهن دوست است.
یک سازمان پیشتاز ، به حیث موجودی زنده  و پویا، چنانچه جزئی از محیط خود را – از لحاظ اعتقادی ، سیاسی و اجتماعی – در بر میگیرد و به عنوان نیروی بالنده و سازنده بر ماحول خود تأثیر می گذارد و محیط زیست خود را مطابق خواست خود دگرگونه میسازد بمقدار معینی نیز از محیط ما حول خود رنگ میگیرد. تا آنجا که این تأثیر متقابل آگاهانه ، هدفمند و با برنامه باشد تند سازی فراگرد پیشرفت انقلاب را یاری میرساند ولی اکثرأ این تاثیر متقابل از دائره یک حرکت آگاهانه پا فراتر گذاشته و تابع تحرک درونی ” اتو دینامیسم – دیالکتیک ” خود جنبش می گردد- جنبش همه چیز هدف هیچ –. درین صورت خطر سرایت روش ها، کنشها و نظریاتی که بطورمستقیم و یا غیر مستقیم ، دور یا نزدیک با تسلیم وانقیاد پیوند دارد در میان سازمان پیشتاز غیر قابل اجتناب است. بویژه وقتی سازمان پیشتاز نوپا و کم تجربه باشد، مبانی اعتقادی ، سیاسی و تشکیلاتی آن هنوز در جریان عمل انقلابی آبدیده نشده باشد، و رهنوردان مجرب، پر مایه و متحرک آن یا از بین رفته باشند و یا اساسأ در تناسب با حجم مسئولیت های عملی جنبش کم و نا توان باشند، شرایط  و اوضاع محیطی ( ملی وبین الملی) مختنق باشد، تحرک درونی خود جنبش جانمایۀ شبکه و یا شبکه های از کنش ها، روش ها و نیرو هایی میگردد و در طی زمان به سیستم هایی ارتقاء مییابند که حالت موجود ”
Status quo ” را تقدس می بخشند وهستی و بقای خود را در گرو آن می بینند . و برای نگهداری و پاسداری از آن به قلمرو وابستگی وسجود قدم می گذارند که خود اشکال متعددی از تسلیم و انقیاد را به همراه می آورد. از بخشی به  بخشی دیگر، از مرحله ای به مرحله ای دیگر و از شکلی به شکل دیگر سرایت میکند، دگر گون میگردد و به نوسان می آید.

اشکال تسلیم طلبی در سازمان پیشتاز

الف – اشکال عاریتی تسلیم طلبی :

اشکال انتقال یافته – از جنبش و جامعه – و عاریتی تسلیم طلبی در بادی امر با سازمان پیشتاز و سیاست های آن در تناقض قرار می گیرد. در حالیکه اشکال ذاتی و جوهری آن در ظاهر امر در خدمت سازمان پیشتاز و با سیاست های آن همگام است ولی در کنه خود منافی سیاست های پیشرونده وزنجیر گسل آنست.
درجامعه پر از تناقض ما وسوسۀ قدرت و شهوت رسیدن بدان تا آن حدیست که گروه ها، لایه ها و گرایشات متعدد و متنا قض حاضر اند برای پیروزی بر رقیب دیرینه و نزدیکش که گاهی مربوط به قریه ای دیگر، قومی فلان و یا رده بهمان میشود دست شیطان را صمیمانه بفشارند. گویا مثل معروف ” ما دو دشمن را به هم می اندازیم هرکدام کشته  شوند منفعت خلق خدا در آن مضمر است ” در کثیف ترین صور آن خود را به نمایش می گذارند. این گروه ها از این غافل اند که خود و برادر خود را طعمه توپ دشمن ساخته اند. انتقال و سرایت این خیانت در یک سازمان پیشتاز اکثرأ با پشتوانه سیاسی رفرمیستی صورت میگیرد. یک نیروی انقلابی گویا می خواهد ” از هر طریقی و به هر وسیله ای ” قدرتی به هم بزند و توازن قواء  را در تناسب خود و دشمن و یا خود نیروهای رقیب به نفع خود تغیر بدهد و بر پایۀ این توانائی که بی خون دل بکنار آمده است راه انقلاب را در پیش خواهد گرفت و بدین صورت سیاست قدرت طلبانه با سیاست فریب کارانه پیوند می خورد.
فریب دشمن اصلی است که بدون شک در تمام ادوار و در میان همه نیروها وجود دارد. در اینجا نوعی خود فریبی است که خود را در لفافۀ تحمیق دشمن عرضه میکند و مضمون آن چنین است که فکر و اراده ما نزد خود ماست از دشمن اسلحه می گیریم و بعد با خود او می جنگیم. جنگ کنونی که یک جنگ پراگنده دارای مراکز بی حد وحصر و تجارب حاصله از آن در اجزای محدود خود، مانند واقعۀ وردک در زمان امین و یا واقعۀ خوگیانی (قومندان زمان خان) درسال گذشته، بر این طرز تفکر صحه می گذارد ولی تصمیم نظری وعملی آن بدون شرایط و ضوابط معینی خود فریبی احمقانه ایست که مایۀ آن خود شیفته گی نرگسی است.
سیاست های لحظه ای که بر پایه غریزه بقاء نفس و دفاع از خود بنیان گذاشته میشود در عمل و نظر آن نوع از خود بیگانگی بدوی را نمایش میدهد که انسان اولیه در مقابله با عوامل مانعه طبیعی بدان دچار بود. در اینجا آگاهی به مفهوم کار هدفمند و با برنامه انسانی در پائینترین درجات آن است. سرایت این مرض درمیان یک سازمان پیشتاز بیشتر به شکل سیاست های دفع الوقت، کوته نظرانه و شوالیه مآبانه بروز می کند و در نتیجه شکست محتوم خود راه را برای تسلیم و سجود در مقابل واقعیت فاسد باز می نماید که یکی از صور تجلی آن تسلیم طلبی است، صورت دیگر آن تسلیم طلبی اجتماعی و یا احیانأ انحلال طلبی و…

ب- اشکال جوهری تسلیم طلبی :

یک سازمان پیشتاز که از لحاظ ماهوی در تناقض با استعمارگر و استثمارگر قرار دارد ، نمی تواند بدون نفی ذات و ذاتیت خویش در پهلوی استعمار بایستد و با او همدست و همدستان گردد. سجود و تسلیم در مقابل استثمارگر بومی سازمان پیشتاز را از ریشه اجتماعی آن جدا می سازد و در آنچنان فعالیت های اجتماعی می اندازد که در نتیجه بر شمشیر ظلم اجتماعی بوسه زند و بالآخره خود پرده پوش و پشتیبان آن گردد.
تسلیم طلبی اجتماعی ممکن است جلوه های رنگارنگی به خود بگیرد: شاید گاهی به شکل پشت پا زدن صریح یا پنهانی کلی و یا جزئی مبانی اعتقادی پذیرفته شده خود را نمایش بدهد و شاید زمانی به صورت جانبداری صریح و یا گنگ طرح های سیاسی ” دلسوزانه ” و ” وحدت گرایانه ” تجلی کند بدون اینکه همزمان با آن تمایزات سیاسی – اجتماعی خود را با دیگران بفهمد و یا بفهماند و شاید وقتی هم با سرفرود آوردن در مقابل اشکال سازماندهی خود بخودی توده ها و تعمیم آن برای یک فراگرد تاریخی بغرنج ضد استعماری خود را عرضه نماید و . . .
ولی در همه احوال دوری گزیدن از موقعیت و و ظیفه تاریخی ، و به فراموشی سپردن منافع تاریخی مردم و بویژه لایه های اساسی جامعه و دلخوش کردن به شعار های میان تهی و بدون محتوا ، ” استقلال ” ” برون راندن روس ” ، بدون اینکه مضمون تاریخی – انسانی این حرکت عظیم و شگرف ملت و مردم ما را در نظر بگیرند ، گردانندگان اینگونه طرح های ” انسان دوستانه ” را با همه نیات خیر خواهانه شان به زباله دان می کشاند تا تفاله های تعفن تسلیم و سجود را در لفافه های تازه و نو نشخوار کنند. یکی از این لفافه های رنگین ” واقع گرائی ” و یا ” منفعت گرائی ” است که به مثابه یک روند اعتقادی سازمان پیشتاز را به دو جناح ظاهرأ متضاد در واقع همگون تقسیم می سازد. تسلیم طلبی و انحلال طلبی.
مضمون سیاسی تسلیم طلبی ” واقعگرایانه ” و ” منفعت گرایانه ” در این است که نیروهای انقلابی با آن خط متمایز ضد استعماری – ضد ارتجاعی به شکست های متعددی رسیده و اکنون نیز توان آنرا ندارد که همزمان در چند جبهه تحمیل شده بجنگد. بنأ بهتر است در میان آن نیرویی که حد اقل در ظاهر با مبانی فکری و اعتقادی او دشمنی ندارد پناه برد و منتظر فرصت شود و تا آنجائیکه ممکن است از این سنگر هم دشمن ملی را ضربت زند و هم دشمن اجتماعی را. گردانندگان این گونه طرح ها اکنون دست های شان تا مرفق بخون مردم مان سرخ است و روسیاهی تاریخی آنها کمتر از نوکران روس نیست.
سیاست های جهشی و یا سوختن مراحل پرده دیگریست که در ورای آن دیو تسلیم طلبی پنهان است. جنبش مقاومت در ذات خود دارای عناصر ناهمگون و متضاد است و هماره در مراحل بدوی و اولی جنبش نیروهای عقب گرا عربده می کشند و با به عاریت گرفتن امتیازات اجتماعی موجود و نهاد های بنا شده بر پایه این امتیازات و روپوش اعتقادی آن تمام اداء و اطوار ، گفتار و کردار و حتی مظاهر و مراسم مردگان را به شکل نفرت انگیز آن دوباره زنده می سازند. نیروهای پیشرونده و سازمان پیشتازش که فقط با نفس دراز می تواند از سرداب مردگان بگذرند و با اشعه خورشید هماغوش و هماورد گردند ، گهگاهی وسوسه های کودکانه و خیال انگیز ” یک شبه ره صد ساله ” پیمودن آنها را به خیز و جست ها و نی سواری هایی وامیدارد که گویا می خواهند با یک گام از کوهی به کوهی دیگر قدم بگذارند بدون اینکه رنج پائین و بالا رفتن از درۀ عمیق و پر پیچ و خم تجربه را برخود هموار سازند. و وقتی جریان عادی تکامل اوضاع اجازه ” سوختن مراحل ” را نمی دهد گردانندگان کودک خوی آن دست به دامان شطح و طامات به پیشواز استعمار به سجود می افتند و بدینصورت با اعدام ذاتیت خویش بقاء ذات خود را تضمین می کنند.
کار نفوذی – تجزیه ای در میان دشمن در صورتیکه مبانی اعتقادی ، سیاسی روشن و ضوابط تشکیلاتی دقیق یکجانبه آنرا همراهی نکند ممکن است در تحت شرایط معینی به ضد خود مبدل شود. میکانیزم این کار در آغاز با نفوذ یک عامل انقلابی در میان دشمن آغاز می یابد بنابر نبود یا کمبود تربیت اعتقادی – سیاسی و نبودن ضوابطی که فرد را در تمام اداء و اطوارش زیر نظر و تجدید تربیت قرار دهد و بالآخره او را عامل دو طرف و سرانجام به عامل سرسپرده دشمن مبدل میسازد که درین صورت خونبارترین ضربات را بر پیکر نیروهای انقلابی و سازمان پیشتازش میتواند بزند.
راه دیگر تسلیم – نا امیدی از انقلاب و دورنمای آن بر پایه آن ایجاد بدبینی در مورد این یا آن فرد گروه وغیره ، دامن زدن اتهامات بی پایه ایکه فقط میتواند ظرفیت های انقلابی را در فضای گند آلود بی باوری بیاندازد و ایجاد اغتشاش فکری است که خمیرمایه همه آنها این است: ” نمیشه . . . ” !  یأس به مثابه مادر سلسله ای از افکار ، روشها ، کنش ها می تواند بدترین نوع سجود و تسلیم را با خود بیاورد. این نوع تسلیم با وقاحت بی نظیری گویا علیه تسلیم و سجود می رزمد ولی مایۀ درونی آن آبستن به تحلیل بردن شخصیت انقلابی و تبدیل آن به عناصری خود مرکز بین  ، پرعقده  و بدبین است که راهی جز انحلال و تسلیم ندارند.
و بالآخره ایجاد هرج و مرج فکری ، سیاسی و تشکیلاتی در میان یک سازمان پیشتاز میتواند یکی از اشکال تسلیم و سجود در مقابل دشمن باشد. طرزالعمل این شکل تسلیم طلبی چنین است که سازمان پیشتاز که دارای مبانی اعتقادی محکم ، سیاست روشن و تشکیلاتی دارای ضوابط و حدود کاملأ مرزبندی شده است در صورتی که عناصر معینی از خط انقلاب منحرف گردند با مجموع سازمان پیشتاز که بصورت یک سیستم کامل عمل می کند در تناقض قرار میگیرند و اکثرأ چون تاب مقاومت در مقابل صخره سازمان پیشتاز را ندارند یا اصلاح می گردند و یا به نامی و اسمی رخت برمی بندند.
فضای پر از هرج و مرج که در آن کسی از کسی حساب نگیرد و نوچه های مراهقی که خیال قهرمانی کور شان کرده است بجای اینکه گره از کاری بگشایند و یا ره بجائی ببرند اکثرأ در بیراهه های خود بینی و خود رفتگی محبوس می گردند و گاهی هم در چاه تسلیم سرنگون می گردند.

چگونگی مبارزه با تسلیم طلبی
در یک سازمان پیشتاز

برای اینکه سازمان پیشتاز بتواند ذاتیت خویش را به عنوان نیرویی که جامعه را از غرقاب نیستی ، به ساحل هستی ” هستی ملی و اجتماعی ” میرساند ، تثبیت نماید در قلمرو برون از خود باید آنچنان محیط زیستی خلق کند تا بتواند نو نهال جهان مطلوب خویش را در آن بارور سازد ولی بنا به گفته معروف ” لا یهدی العمی الاعمی ” برای اینکار خود به درونمایه ضروری ای نیاز دارد تا هم در ساحه نظر و هم در قلمرو عمل و چنانچه در شیوه ها و راه های تحقق هدف قبل از همه چیز بر مبنای پولادین اعتقادی با اطمینان خاطر و دیده روشن به جانب ملکوت آزادی به حرکت بپردازند.
مبارزه علیه تسلیم طلبی در کلیت آن برای سازمان پیشتاز گلیم از آب بدر بردن و سجاده بر دوش کشیدن نیست و گاهی تا سرحد رسالت تاریخی ارتقاء می یابد. و بدینسان است که هم مبارزه ای برون ذاتی و هم درون ذاتی را طالب است تا به عنوان یک حرکت به هم پیوسته متکامل راه را بر تسلیم و انقیاد ببندد و در حرکت پیشرونده خود شورش را تا سرزمین خود آگاهی ملی و اجتماعی برساند.

الف – مبارزه برون ذاتی :

برای زدودن ظلمت از خود بیگانگی اجتماعی – در شکل ملی آن – باید به شناخت علمی و همه جانبه خود و دشمن خود همت گماشت. شناخت خود فریبانه و موهوم و یا متکی بر تخیلات فریبنده و تاریخزده اگر هم زمانی بتواند شگوفائی و تحرکی دروغین ایجاد نماید ولی برای فهم قضایا و مناسبات شدیدأ بغرنج یک فراگرد اجتماعی آزادیبخش که هم در مجموعه ای از علایق درون مرزی متشابه و هم در سلسله ای از ارتباطات برون مرزی مرئی و نامرئی واقعیت وجودی خود را بازگو میکند ، کافی نیست و جنبش را به لامحاله – به بیراهه و کجراهه می کشاند و سرانجامی جز تکاثف هرچه بیشتر ظلمت از خود بیگانگی نخواهد داشت. شناخت علمی و همه جانبه از خود – کشف ذات –  و . . . با موثرات کند ساز و تند ساز حرکت ملی – اجتماعی – کشف جهان ماحول در حدود اجتماعی آن – پایه اساسی آگاهی ملی است که در فراگرد ستیزه ملی نقش تعیین کننده دارد.
مقصود از آگاهی ملی درینجا بطور عام اعتقاد به خود ، تاریخ خود و آن ارزش های مادی و معنوی ایست که یک کتله انسانی – به عنوان کشوری و یا ملتی – در درازای زمان آنرا بوجود آورده و پاسداری کرده و بر پایه و در چارچوب آن پیشرفت آتیه خود را ممکن و موثر میداند. اینکه در درون این کتله انسانی چه گرایشات متناقض وجود دارد مبحثی جداست.
آگاهی ملی انقلابی پایه دوامدار ستیزۀ ملی است. ” جهان وطنیت ” در آن صور مشخصی که میهن دوستی و اعتقاد به خود ، تاریخ و ارزش های خودی را نفی کند در هرلباسی که خود را عرضه نماید در تحلیل نهائی راه را برای استعمارگر باز می کند و انسان استعمار زده را از ریشه و پایه اش جدا می سازد. بدین صورت سازمان پیشتاز در پهلوی اینکه با بشریت مجبور و معذب یکجا راه بسوی ملکوت آزادی میبرد و سرنوشت خود را جدا از سوختگان تاریخ معاصر نمی داند. زنده کردن تاریخ پر افتخار میهن خود و جهت دادن تپ و تلاش های مادی و معنوی و برون کشیدن آن از زنگار فراموشی و از خود بیگانگی میتواند نکته اتکایی مطمئن برای یک ستیزه دوامدار ، شاق و بغرنج باشد.
دشمن استعماری دارای نیات عاجل و آجل ، ظاهر و پنهانی است. به نیروهای معینی اساسأ تکیه می نماید و ذخایر خود را یا دارد ویا بوجود می آورد و راه و روش های متعدد و متناسبی را برای پیاده کردن طرح های جهنمی خود دارد. بدون شناخت واقعبینانه علمی و همه جانبه دشمن نمی توان ستیزه با آن را پیروزمندانه به پیش برد و شناخت موهوم ، عقب گرایانه ، جزئی و سطحی از دشمنی چنین غدار راه را برای سیاست های خود فریبانه و عوام فریبانه باز می کند ، امکان نفوذ در میان مردم و جنبش و در نتیجه تسلیم و انقیاد را بیشتر می سازد.
بنأ طرح یک سیاست متکامل که تمام جوانب نیازمندی جنبش را پاسخ گوید ، در پرتو منافع والای ملی از واقعیت های ملی و بین المللی حرکت نماید ، در مقابل استعمار و ایادی رنگارنگ آن دارای موضع تهاجمی و سازش ناپذیر باشد و جوانب آن در ارتباط تنگاتنگ با یکدیگر قرار داشته باشد ، ضرورت تأخیر ناپذیر است. این طرح باید اتکاء بخود و اتکاء به مردم را متحقق ساخته تناقضات تاریخی – سیاسی موجود را به نفع وحدت و ترقی حل کند و بدینصورت وبای تفرقه جوئی محلی ، قومی و سیاسی را محاصره کرده و با تبارز جوانب اجتماعی و انسانی جنبش ضرورت وجودی خود را تثبیت و راه را برای یک بسیج علمی ، دوامدار و دائم التجدد باز کند. بدین صورت است که محیط زیستی مناسب برای ستیزه ضد استعماری به وجود می آید و سازمان پیشتاز می تواند در اینگونه محیط آفاق تازه ای از ستیزه و مبارزه را برای آزادی انسان استعمار شده باز کند.

ب – مبارزه درون ذاتی :

یک سازمان پیشتاز اگر به موقعیت تاریخی خود در جامعه آگاهی نداشته باشد و برین اعتقاد پایداری نورزیده ، خود را در دیگران منحل سازد و یا بخواهد دنباله روانه تاریخ دیگران را بسازد. در آنصورت خطر اینکه در منجلاب تسلیم اجتماعی و یا ملی بیفتد زیاد است. روشنگری دائم برای کسب خود آگاهی ویژه سازمان پیشتاز و ارتقای کیفی سطح خود آگاهی آن برای فهم مناسباتی که بصورت دائم التزاید بغرنجتر می گردد اساسی ترین عاملی است که سازمان پیشتاز را با موقعیت اش در جامعه و در تاریخ ارتباط میدهد و آنرا تعمیق می بخشد.
ولی اگر این روشنگری همراه و در توازن با روشن کردن راه انقلاب و پیشرفت و طرق ضروری ، معقول و عملی ستیزه ضد استعماری حرکت نکند ، حدود و ثغور این راه و ضابطه های تحرک انقلابی را در مجموع روش ها و کنش هایش روشن نسازد ، به هذیان تب آلود مشتی خود شیفته مبدل میگردد که از برج عاج تخیل میخواهد بر زمین و زمان فرمانروائی کند.
سازمان پیشتاز در مناسبات درونی – چنانچه برونی – خود دارای ضابطه هائیست که فقط در چارچوب و از خلال آن می تواند ذاتیت خود را متحقق بسازد مهمترین این ضابطه ها روابط آزادانه ایست که در زیر چتر یک انضباط آگاهانه حرکت می کند و روابط متقابل عمیقی باهم دارند.
همچنان برخورد متحرک ، پیشرونده ، انتقادی و سازنده به خود و دیگران اصل دیگریست که مناسبات درونی سازمان پیشتاز را رنگ می بخشد. برون شدن از این چارچوب که در طی یک قرن تلاش انسان آزادیخواه و انقلابی به عنوان تجربه ای جهانشمول پذیرفته شده است خطر افتیدن در چاه تسلیم اجتماعی و ملی را زیاد می سازد و حراست از آن و اعطای محتوای رزمنده و غنی راه را بر دشمنان رنگارنگ می بندد. توجه به این مسئله بخصوص در کار نفوذی میان دشمن می تواند اهمیت حیاتی داشته باشد. چه اگر سازمان پیشتاز در کلیت خود به عنوان یک واحد منضبط حرکت ننماید  ، نمی تواند در حساس ترین نوع کار خویش که در مناسبات مانوری و تخریبی با دشمن قرار میگیرد مستحکم و منضبط باشد و قانونمندی های علمی و تجربی این کار را در عمل پیاده نماید.
همچنان سازمان پیشتاز که هماره واقعبینانه ترین راه حل ها را برای معضلات و مشکلات مطرح می سازد و از واقعیت – ولو فاسد هم باشد – نقطه آغاز حرکت خویش را انتخاب می نماید ولی تجاوز از این واقعیت فاسد و ربط آن با منافع دراز مدت و تاریخی مردم آن محکی است که تمام کردار سازمان پیشتاز در رابطه با آن سنجش میشود. اعتقاد به منافع دراز مدت و تاریخی مردم ، تعهد و وفاداری در قبال آن ضمانت بزرگی است که جنبش پیشرونده را از لوث تسلیم و سجود مبراء نگه می دارد. و درست بر پایه همین وفاداری است که سازمان پیشتاز در مقابل عینیت قانونمندی تکامل اجتماعی برخورد علمی دارد و ” سوختن مراحل ” را که در واقع نفی این عینیت و افتیدن در دام ذهن گرائی و اراده گرائی است ، به عنوان شوق خامی میداند که راه را دو چندان و مصائب را به اضعاف آن بالا می برد.
مقابله با نا امیدی ناشی از پراگندگی جنبش مقاومت ، شرایط نامساعد کنونی در سطح ملی ، منطقه و بین المللی فقط با کار سیاسی مداوم و هدفمند ممکن است. جرثومه های بدبینی ، اتهامات بی بنیاد ، اغتشاشات فکری و هرج و مرج تشکیلاتی که هرکدام در سازمان پیشتاز عامل سجود و تسلیم اجتماعی و یا ملی و یا در بهترین حالت موجب به هدر دادن نیرو و توان سازمان میگردد ، اگر چنانچه با پالایش اعتقادی و روشنگری سیاسی مداوا نگردد ، باید آنرا زیر ذره بین واقعبینی انقلابی قرار داد و در پی علاج آن برآمد.  در شرایط کنونی این مرض حالت وُبایی بخود گرفته است و بایستی به مثابه مقابله با وُباء با آن برخورد نمود . به ویژه اینکه دشمن با خلق این حالت وُبائی می تواند مزدوران خود را در میان توده های جنبش جا بزند که این مورد به خصوص هوشیاری بیش از حد معمول را طالب است.

پایان سخن

جنبش مقاومت ضد استعماری به عنوان نفی یک وارونگی تاریخی فقط می تواند آنگاه به واژگونی کامل آن برسد که خود را به مثابه یک حرکت خود بخودی نفی نماید و تمام تحرک درونی عوامل متناقض را آگاهانه در مسیری هدفمند سوق دهد ، انسان حاکم تاریخ گردد و مقاومت تا سرحد آزادی انسان و محیط زیست اجتماعی او ارتقاء یابد . واین فراگردی است پرپیچ و خم ، با افت و خیز ها و پیشروی ها و عقبگرد ها ، خلاصه دراز مدت نه فقط به مفهوم زمانی بل به مفهوم منطقی آن و رسیدن به پیروزی سریع مستلزم آن تعقیدات جانبی و درونی خواهد شد که میلاد پیشرس با خود دارد ، علاوه بر آنکه از لحاظ منطقی و عملی ناممکن به نظر می رسد ولیکن در عصر رستاخیز خلق ها و ملل دربند و اسیر این پویه حماسی عصر نیز به ظلمتکده تسلیم و سجود نمی افتد ، عامل زمانی با همه پیچیدگی اش انسان شورشگر و آزاده را یاری می رساند و تحرک درونی این حرکت عظیم – چه در محدوده ملی و یا گسترده جهانی – برخلاف روند وارونگی تاریخی – استعماری و در جهت آزادی انسان حرکت می کند. انسان مجبور با هر حرکت علمی ، سیاسی ، اجتماعی در پهنای جهان – با هر نیتی که باشد و اکنون در خدمت هرکه باشد – به آفاق و ملکوت آزادی نزدیکتر می گردد. دیری نخواهد بود که این وارونگی عظیم تاریخی سرنگون شود و بر روی خرابه های آن انسان مجبور به آزادی رسیده با قامت بلند و کشیده و مشت گره کرده فریاد بزند : زنده باد آزادی . . .

گر بریزی بحر را در کوزه ای
چـند گنــجد قسـمت یکروزه ای

* * * * *

سره بلا په توره شپه کښـی د زمانی فریاد دا پلا دښـکیلاگر

روس د تجاوز په تقبیح مونږ ته یو

شعر هدیه کړی دی چه بی له تصرفه

نشر وو.”

ه. ت

توره شپه کښـی ځـان پیچلی سری بلا ۇ

توره شپه کښـی یـی نیت کړی د غلا و

د دردونو دغـمونو ډکـــــــــــه شــــپه ؤ

آفـــتــونه عــذابـونـه پـه غــــوغـــــــا ؤ

سـری لـښکـری غارتگـری ورسره وی

خـیال یی زړه کـــی په افغان داسـتیلا ؤ

د فـریـب او نـیرنگـونـو پـه تـورتـم کــی

د مختوری دفـریــب پـیـټــی پـشــــــــا ؤ

ملـتونه ڰاونـډیان یی و وخـــــــــوړیــی

د خـونـکاری سری بـلا عــمل خـطـا ؤ

خونریزی یی پـتـیـدلای شـپه کی نـشـوه

توره شپه کی ستوری ختــی د ســبـــا ؤ

نــا خـبــره وه دلـمـر د راخــتــونــــــــه

توره شپه تله ورځ راتله هر څـه رڼـا ؤ

تـوری شپـی دگـریوانـه تنــی شلــیـدلـی

سپهدی سپینی په آسمان کی تیتیدلی

دلمرڅـیره دآسمان په بام سکاره شوه

پلوشونه یی شغلی به راختلی

په شغلو دپلوشو کی آزادی وه

دکابل د ښـار دپاسه ځـلیدلی

دکابل ښـار ښـاریانو سری لښـکری

دغلاجنی سری بلا چی ولیدلی

د ملی قیام غوغا د آزادی کی

ځـوانان پیغلی قربانی ته خندیدلی

ننگ ناموس ملی عظمت دخپل وطن یی

آزادی په لارکی وینی بهیدلی

څـه د الله اکبر سوری ناری شوی

سری لښـکری وارخطا شوی لړزیدلی

ټـول وطن کی آزادی یا مرگ شعار شه

سمه غرټـول سری بلا ته سورانگار شه

آزادی د جنگ د پاره چی جنگــیـږی

د وطن نه یی فراره استعمار شه

ملی برم د افغان د عظمتونو

پوخ سنگر د آزادی دجنگ یادگار شه

هر بچومی اوگړنگ د دی وطن یی

راچاپیریی د لښـکرونه خا مار شه

چی یی مخه چانیوی جهان کی نشوه

ها لښـکردسری بلا دلته ایسار شه

دا پدی چی د افغان شجاع ملت ټـول

قربانی ته دځـانونو خپل تیار شه

تاج د فخر دایشیا خولاپخوا ۇ

تاج دفخر دجهان اوس لوی شاهکار شه

سری بلا پټـه څـیره چی تا ښـکاره کړه

دنیا والوته دی جوړه ننداره کړه

دهغی د سیاست پټـه پرده دی

په خنجر دی عالمونوته پاره کړه

زور قوت مقاومت د قربانی ستا

سره بلا یی وارخطا په تراره کړه

ستا د وینو حرارت باندی به سوځـی

چی دی پوری انقلاب په تناره کړه

آزادی د سنگرونو په وحدت کی

د نفاق اوځانځـانی ځـان کناره کړه

ته سرباز یی ته نامداریی ته شاهکاریی

سنگرونو کی وحدت د ځـان چاره کړه

ستا د وینو خونبها ده بل څـه نه دی

آزادی ناوی چی تا ځـانته واده کړه

* * * * *

نامه های وارده

در شمارۀ ششم و هفتم نامۀ وارده داشتیم

که بقیۀ آن را به شماره های بعدی موکول

کرده بودیم. در این شماره آن را دنبال می کنیم.

به ادامۀ چگونگی قسمتی از جنایات روسیۀ امپریالیستی در افغانستان

روسیه غارت و چپاولش را زیر نام به اصطلاح کمک اقتصادی وتقویت زیرساخت اقتصادی به نفع ستمکشان جامعه آغاز کرده است، که قرار ذیل اند:

ساختن پروژه های غیر لازم استثمار زحمتکشان کشورما ازین طریق ـ غضب بازار از طریق صدور کالا های ویرانگر و تجارت ظالمانه، احداث فابریکه های مونتاژ و اخاذی ملیون ها ربل از زحمت کشان با شرایط طاقت فرسا، انحصار تجارتی، دامن زدن قحطی، قیمتی و تورم، گرفتن اختیارات فنی تخنیکی از انجینران و کارکنان فنی افغانی و ارادۀ این امور از طریق انجینران روسی با معاش چند چندان بالاتر از کارکنان افغانی ـ گرفتن گلوی سرمایه های ملی و اتخاذ سیاست های اقتصادی جهت نابودی کامل آن جلوگیری قاطع وهمه جانبه از رشد بورژوازی ملی ـ ضربت زدن اقتصاد پیشه وری از طریق صدور کالاهای ویرانگر وخانه خراب ساختن ملیون ها پیشه ور و کسبه کار و تبدیل آن به سیلی از بیکاران که در پیدا کردن لقمه نانی سرگردان و نالان اند. به رکود کشاندن اقتصاد کشاورزی، ستم وحشیانه بالای ملیون ها کشاورز، غضب زمین های دهاقین به قیمت نازل وخراب ساختن منازل آنها درجریان اعمار پروژه ها و فابریکه ها بالآخره تبدیل زمینهای زراعتی به مواد فابریکه ای، دامن زدن تنزل قیمت تولیدات زراعتی زیر سیاست به اصطلاح کنترول عرضه و تقاضا، خریداری فرآورده های زراعتی از طریق به اصطلاح کوپراتیف های دهقانی وصندوقهای تعاونی استثمار دهاقین از این طریق ، منع تجارت آزاد، کشتار هزارها تجار ملی و پیشه ور و کسبه کار وغضب کامل سرمایه های آنها ـ غضب اموال منقول و غیرمنقول مردم زیر نام به اصطلاح مبارزه علیه سود وسلم گروی، خانه خراب ساختن هزارها زحمتکش از این طریق ، غضب اکثریت زمینها و تعمیرات مردم زیر نام به اصطلاح اصلاحات ارضی، غضب سرمایه های خارجی (کشورهای ضد روس) زیر نام به اصطلاح غضب سرمایه های امپریالیستی به نفع اکثریت ستم کشان افغانی، تقویت بورژوازی دلال روسی ازین طریق بالا بردن زندگی چاکران دربار، قشراشرافیت کارگری ومشاورین وجنرالان روسی، بالا بردن معاش نظامیان و دادن امتیازات به خانواده های نظامیان مزدور، به یغما بردن منابع طبیعی کشور و در بعضی حالات تخریب و ویران ساختن منابع طبیعی افغانستان بعنوان مثال سوزاندن نفت و گاز شبرغان، آوردن سیلی از فرآورد های مرگبار نظامی، مساعد ساختن شرایط کار در قالب مزدوری، کشتار هزار ها دانشمند علوم طبیعی و اجتماعی، بمباردمان شهرها و دهکده ها، ویران ساختن مؤسسات عامه و بی خانمان ساختن ملیونها انسان افغانی، مجبور ساختن آنها به ترک از وطن، سوزاندن منابع زراعتی وحاصلات حاصله از آن ازقبیل باغها، خرمن ها، جنگلات، زراعت ایستاده ـ ویران ساختن هزارها جریب زمین، کاریزها،جویبارها،کشتار هزارها رمه حیوانات اهلی بوسیلۀ طیارات جنگی ـ چپاول آثار نایاب موزیم ـ چپاول اموال مردم زیر نام به اصطلاح مصادرۀ اموال اشرار، به غارت بردن ملیونها سیر غله درین جریان، چور و چپاول اموال و دارایی های مردم در جریان خانه پالی های وحشیانه و رهایی کسانیکه پولدارند و کشتار بی پولها (عساکر روسی در جریان خانه پالی کلاه خود را گذاشته زوزه میکشند که پول پر کنید در صورت مقاومت و یا نداشتن پول هزارها انسان را تا حال اعدام کرده اند)، گرفتن دارایی های مردم زیر نام به اصطلاح جریمۀ نقدی، ویران ساختن پل ها، سرکها، مکاتب، مساجد، شفاخانه ها به اخاذی ارزش اضافی از طریق به اصطلاح کار داوطلبانه، محاصره اقتصادی جبهات نبرد به شیوه های گوناگون، به آتش کشیدن موترها و غضب ترانسپورت ها به جرم اینکه صاحبانش چرا روسی نیستند. اینها اند طرق و شیوه هایی که روسیۀ امپریالیستی تا هنوز در زمینۀ اقتصادی کارگرفتته ذره ای برای ملت ما مفید نبوده وکاملاً در جهت فقر کامل ملت ماست، اینست ماهیت بهبود شرایط زندگی کارگران و دهقانان. ننگ و نفرین بر امپریالیسم روسیه و رژیم مزدور کودتا، خلقی ها و پرچمی ها. پارچۀ عورت تان هم اکنون درانظارهمه جهانیان قرار گرفته بیشرمانه خوشنود نیزهستند!!

در زمینۀ نظامی هدف سوسیال فاشیسم روسیه و ارازل میهن فروش “خلقی ـ پرچمی” تبدیل افغاستان به پایگاه نظامی خود، راه یابی به خلیج فارس و بحرهند و قبل ازهمه گرفتن کشورهای همسایۀ افغانستان و ایجاد پایگاه بحری است، بنابرین سرکوب و نابودی مداوم نیروهای مجاهد را درخط کار خود قرار داده، اسلوب تکتیکی ذیل را تحت این هدف شوم زیر چتر به اصطلاح دفاع از خلقها و ملل ستمدیده، لجام گسیخته پیش می برد و مذبوحانه تلاش دارد تا سنگرهای مجاهدین افغانستان را یک بیک درهم شکسته تا به سادگی به پاکستان، ایران و بحر هند مسلط شود، تاکتیک هایی که تا کنون جهت تحقق این اهداف شوم کار گرفته قرار آتی اند:

ـ سرکوب ونابودی مداوم نیروهای مجاهد ازطریق زمینی وهوایی با استفاده ازسلاح های

فوق العاده پیشرفته.

ـ ضربت زدن نقاط استراتیژیک نظامی وحلقه های کلیدی نظامی از طریق عملیات محاصره وسرکوب و عوامل خود فروختۀ ک.گ.ب وتحکیم این نقاط که شامل پایگاهای مرزی کلیدی میشود.

ـ تربیه وپرورش گروهای ملیشا در دوصورت علنی ومخفی درهمه نقاط کشور مخصوصاً گره ئی ترین نقاط کشور.

ـ تربیه و پروررش سیاسی نظامی سیلی از نو جوانان در دانشگاه های نظامی روسی.

ـ کشتار صدها صاحب منصب نظامی ضد روسی زیر نام به اصطلاح پاکسازی اردو وبی طرف نگهداشتن عده ای از صاحب منصبان ضد روسی وتفویض صلاحیت های اردو به افسران فاشیست روسی با خشونت آشکار فاشیستی.

ـ درعملیات نظامی عساکر و افسران وطن دوست گوشت دم توپ شوند و از جانب دیگر درصورت پیوستن به مجاهدین آنها را زیر رگبار گلوله قرار دهند و بیشرمانه میگویند که آنهارا “اشرار” کشته است.

ـ دامن زدن وگسترش جنگ های جبهه ای و تشکیل ستون های پنجم در اکثرمناطق (پوست ها) با استفاده از پراگندگی جبهات نبرد و کمبودات مادی تخنیکی و تأمین خطوط ارتباطی بین پوسته ها و قوت های بزرگ.

ـ تحکیم و توسعۀ میدان های هوایی ومواظبت ازسرکهایی که ازلحاظ نظامی برای روسیه اهمیت دارد، از بین بردن جنگلات وخانه ها از کنار این نوع سرکها.

ـ دامن زدن جنگ های برادر کشی ازطریق عوامل خاد و ک.گ.ب. بویژه کشتار بهترین افراد نظامی از این طریق.

ـ استفاده از عملیات محاصره وسرکوب علیه مجاهدین به دو شکل کوتاه مدت و طولانی.

ـ براه انداختن جنگهای متمرکز و با نقشه و فعالیت بیش ازحد در زمینۀ افغانی ساختن جنگ و پراگنده نگهداشتن جبهات نبرد بدین وسیله.

ـ به راه انداختن عملیات نظامی غافلگیرانه با استفاده از جنگهای داخلی.

استفاده ازانواع سلاحهای پیشرفته مخصوصاً طیارات میک هلیکوپترهای زرهدار و سلاحهای زمینی مانند بی ام۱۳، هاوانهای ثقیل و توپ های بزرگ بدون قوای پیاده و تانک توأم با عملیات زمینی وهوایی.

ـ گزمه و پاسبانی ازطریق طیارات ویژه بلا انقطاع و ضربت زدن مجاهدین ومردم درجریان گشت و گذار و فعالیت های تولیدی مخصوصاً نا آرام ساختن مجاهدین.

ـ به حال خود نگهداشتن جبهات نبرد، ضربت زدن آنها از طریق عملیات غافلگیرانه.

ـ فیصله ها در مورد جلب و احضار به اصطلاح سربازگیری، با وقاحتی بی نظیر.

ـ کار دامنه دار سیاسی ـ نظامی در بین اردو و تطمیع عده ای ازعناصر اردوـ جلب نیروهای مقاومت از طریق فشار، تهدید وکشتار وحشیانه، بمباردمان های پیهم، خدعه و نیرنگ با استفاده از وضع مجاهدین.

ـ امتیاز دادن بیش ازحد به نظامیان دربار وگذشت هایی درمورد خانواده های نظامیان مزدور در مورد فرمان های اغواگرانه بویژه فرمان شماره هشتم.

ـ مسلح ساختن نیروهای مزدور در پاکستان و ایجاد مشکلات در حمل سلاحها و انتقال زخمی های مجاهدین وکشتار صدها مجاهد ازین طریق زیرنام به اصطلاح برادران منگل و توری، با استفاده از تضادهای مذهبی و ایجاد مزاحمت های پی درپی.

ـ بمباردمان های منطقۀ کمپ های مهاجرین در پاکستان و کشتار هزارها مجاهد ازین طریق و تهدید پی درپی دولت اسلامی پاکستان و برادران پاکستانی.

ـ دامن زدن جنگهای مرزی هند و پاکستان.

این بودعده ای از تاکتیک ها وشیوه های نظامی روسیه امپریالیستی ومزدوران گوش به فرمان او که برشمردیم. بناءً مجاهدین باید همواره پاد زهر این اسلوب را دریافت کرده و با درایت و هوشیاری آن را خنثی نمایند.

(باقی دارد)

* * * * *

اخبار

غزنی

ــ روز چهارشنبه هفتۀ دوم ماه قوس مجاهدین وطنخواه در ولایت غزنی بر قوای اشغالگر روس وعمال مزدور پرچمی ـ خلقی آن یورش بردند. در نتیجۀ زد وخورد شدیدی که به وقوع پیوست تلفات و خسارات زیادی به دشمن وارد شد. گزارش حاکی است که سه تانک دشمن منهدم گردید. مجاهدین بدون تلفات به قرارگاه های شان مراجعت کردند.

ــ گزارش دیگری بیانگر آنست که در منطقۀ بابه خیل غزنی یک گروپ ازمجاهدین ضمن عبور در تلۀ کمین دشمن میافتند. با اینحال زد و خورد شدیدی بین مجاهدین وعساکر رژیم مزدور ببرک به وقوع می پیوندد، مجاهدین با رشادت خاصی گوشه ای از حلقۀ کمین را شکسته و خود را از محاصره میکشند، ولی عده ای از مجاهدین راه وطن درین نبرد به شهادت میرسند، روح شان شاد !

ــ کابل

در قسمت های کوه کرخ مربوط قلعۀ قاضی عده ای از مجاهدین در حلقۀ کمین روسها میافتند که زد و خورد شدیدی برای درهم شکستن آن انجام میدهند، ولی با کمال تأسف پنج نفر از مجاهدین راه وطن جام شهادت می نوشند.

ــ چندی قبل به مجاهدین منطقۀ قرغه که روسها و عروسک های پرچمی شان در هوتل قرغه بزم میخوارگی و فحاشی دارند. مجاهدین بیدار در روز موعود حملۀ برق آسایی را بالای هوتل قرغه انجام میدهند که تیر دشمن کش شان پانزده نفر فاسد روسی ـ پرچمی را به هلاکت میرسانند. مجاهدین در نبرد تلفاتی نداشته اند.

ــ شکر دره

به تاریخ پانزدهم قوس قوای اشغالگر روس و نیروهای مزدور رژیم کارمل حملۀ وسیعی را برمنطقۀ گلدره به عمل آوردند و دو شبانه روزمتواتر این منطقه را با راکتهای ویرانگر بی ام۱۳ و توپ تانک کوبیدند. مجاهدین گلدره بالمقابل به دفاع قهرمانانه پرداختند و شجاعانه رزمیدند، درین جنگ خونین دو نفر ازمجاهدین جام شهادت نوشیده و دو نفر دیگر زخمی شدند. همچنان تعداد زیادی غیر نظامی اعم از زن و کودک و پیرمرد نیز به شهادت رسیدند. تلفات مالی زیادی نیز به منطقه وارد آمد. مناطق مسکونی ویران شده، زمین های زراعتی مخروبه وعدۀ زیادی مواشی مردم ازبین رفته است. درین جنگ چهار عراده تانک دشمن منهدم گشته وتلفاتی نیز به آنها وارد آمد.

ــ کلکان

به تاریخ ۴ قوس در قسمت بالای دریای چمچه مست یک موتر جیپ دولتی مورد حملۀ مجاهدین قرار میگیرد که در نتیجه یک صاحب منصب وطنفروش و دو محافظش به قتل میرسند.

ــ قندهار

قرار گزارش اواسط ماه قوس مجاهدین غیور در قندهار به قوای مزدور کارمل حملۀ نقشه مندی را انجام داده و ضمن وارد آوردن تلفات سنگین مالی وجانی بردشمن، تعدادی از نیروهای رژیم مزدور را به اسارت در آوردند.

ــ هـــرات، شـیـنـدنـد

درهمین اواخر نبرد شدیدی بین مجاهدین آزادیخواه شیندند با قوای اشغالگر روس و رژیم مزدور آن در گرفت، درین نبرد خونبار و نا برابر قوای میدان هوایی شیندند با تانکها و طیارات بمب افگن و هلیکوپترها شرکت کرده بودند. مجاهدین دلیر با رشادت بینظیری پیکار میکردند و تلفاتی بر دشمن وارد آوردند. پانزده نفر از مجاهدین جانباز، جان شانرا نثار آزادی وطن کردند که در آن جمع پاکباختگان یکی از فرماندهان قهرمان محل نیز شامل است.

ــ غــوریان

در کمینی که روسها وعوامل مزدور شان در یکی از راههای عبور و مرورمجاهدین در ولسوالی غوریان نموده بودند،عده ای ازمجاهدین به چنگال خونین شان اسیر شدند.

ــ فـــــــــراه

در نبرد شدیدی که بین مجاهدین آزادیخواه ولایت فراه و قوای اشغالگر روس و مزدوران آن درگرفت، بعد از یک جنگ طولانی که چند شبانه روز را دربرگرفت، روسها تلفات زیادی را در میدان متحمل شدند، روز دیگر تعداد زیادی از طیارات جنگندۀ میک وهلیکوپترهای توپدار منطقه را زیربمبارمان شدید قرار داده ، تلفات وخسارات سنگین مالی وجانی بر مناطق غیر نظامی وارد آوردند. درین بمباردمان هشت تن از مجاهدین جان برکف به خیل شهدای راه آزادی میهن پیوستند. روح شان شاد!

ــ نـیـمـروز

یک گروپ چند نفری گزمۀ مجاهدین نیمروز با قوای مزدور که مجهز به تانک و زره پوش بودند، مواجه شد وجنگ سختی بین شان درگرفت که ساعتها بطول انجامید. درین جنگ از تلفات دشمن گزارش مؤثق نرسیده است و ازمجاهدین سه نفر زخمی شدند و یک داکتر جام شهادت نوشید. روحش شاد!

ــ لــوگــر

در اواسط ماه قوس عساکر اشغالگر وحشی روس با مزدوران پرچمی ـ خلقی جهت تلاشی منطقۀ موسایی لوگر را ازطرف شب به محاصره گرفتند، درنتیجۀ یورش وحشیانه به خانه ها چهل نفر از مجاهدین را به شهادت رسانده وعدۀ ازمردم را ازخانه های شان ربودند.

ــ حسب گزارش دیگری یک گروپ از مجاهدین در دشت زرغون مربوط لوگر مورد حملۀ تجاوزگران روسی قرار گرفته ودو نفر شان به شهادت رسیدند،همچنان دونفر دیگر زخمی گشتند.

ــ لـغـمــان

به مجاهدین اطلاع رسید به تاریخ ۱۷قوس قطار تانک روسی راه جلال آباد ـ کابل عبور میکند، مجاهدین درهمان تاریخ راه را در دو کیلومتری طرف شرق دروازۀ حق العبور ولایت لغمان بستند و قسمتی از راه را مین گذاری نمودند، حین عبور یک تانک به مین اصابت نموده ومنفجر شد و سرنشینان آن که پنج نفر روسی بودند به هلاکت رسیدند. متعاقب آن جنگ سختی بین روسها و مجاهدین وطنخواه درگرفت که چهارساعت دوام کرده، مجاهدین تلفاتی نداشتند. در نتیجۀ این برخورد یک روز راه بسته بود.

ــ مــا هـیــپــر

بتاریخ پانزدهم قوس مجاهدین بر قطارنظامی روس درمنطقۀ ماهیپر حمله کردند وجنگ سختی درگرفت که از ساعت ۱۲و۵۰ دقیقۀ ظهرتاساعت ۴و۱۵ دقیقۀ عصر ادامه داشت. یک تانکر تیل دشمن در نتیجۀ اصابت راکت لینچر به آتش کشیده شد. از تلفات دیگر گزارش مؤثق در دست نیست.

ــ مـزار شـریـف، شـولـگـره

در ماه سنبله قریۀ سرمنگ ولسوالی شولگره مورد بمباردمان شدید روسها قرارگرفته و در نتیجه چندین قلعه وخانه ویران گردید وخسارات مالی فراوانی به مردم رسید. هممچنان چندی قبل قریۀ دالان شولگره بمباردمان شد که چندین خانه ویران وچند نفر مجروح شدند.

ــ دراوایل ماه عقرب عساکر خونخوارسوسیال فاشیسم روس ومزدوران شان حملۀ وسیعی رابه ولسوالی شولگرۀ ولایت مزارشریف انجام دادند که به دفاع قهرمانانۀ مجاهدین منطقه مواجه شد. درین عملیات گروهی از مجاهدین کشن ده به کمک شولگره شتافتند و تجاوزگران مجبور به عقب نشینی گردیدند، درحالیکه عدۀ شان مجروح شده و ده عراده تانک شان با اصابت به مین ها منهدم گردید. همچنان تلفات مالی زیادی به مردم محل رسیده ولی تلفات جانی نداشتند.

ــ فــاریــاب

چندی قبل روسها به همراهی عساکرسرحدی به شمول گروه مدافعین اندخوی و رشید دوستم یکی ازجانیان شریر ولایت جوزجان با پلان تنظیم شده به قریۀ التی بولک ولسوالی اندخوی حمله برده و آنرا محاصره کردند.مجاهدین سربکف منطقه به دفاع مردانه پرداخته و۲۴ ساعت متواترجنگ دوام کرده در نتیجه متجاوزین وادار به عقب نشینی شدند. درین نبرد تلفات دشمن ۱۸ کشته وتعدادی مجروح بود، رشید دوستم نیز مجروح شد، یک تانک زرهی دشمن نیز منهدم گردید. یکتن از صاحبمنصبان با ۷۰۰ مرمی هاوان و ۱۰۰۰ مرمی کلشنکوف وچند دانه مین ضد پرسونل به مجاهدین پیوست. ازمجاهدین نیزعده ای

زخمی گردیدند، همچنان تلفات مالی فراوانی به منطقه وارد شده است.

# ‎# #

صفحاتی از ” ندای آزادی” برای چاپ و نشر مضامین و اشعار و سائر آفرینش های انقلابی نویسندگان و شعرای متعهد و میهندوست باز است. انتقادات و نظریات اصلاحی را با رعایت اصل امانتداری مطبوعاتی در این نامه منتشر می کند. به امید همکاری های مترقی و الهام بخش شما.

قیمت یک شماره

ده افغانی

شعار های پا ورقی این شماره:

۱/ ملت ما و انقلابیون صادق و پاکباز آن با هیچگونه استعمار ، امپریالیسم و زور گوئی سرِ هیچگونه آشتی نداشته و نخواهد داشت.

۲/ با مقاومت متشکل و آگاه تجاوزگران را درهم شکنید.

۳/ بقای میهن را فقط با مبارزۀ خونین می توان تآمین کرد.

۴/ رزمندگان سامائی! چون تنی واحد به پیش!

۵/ انقلاب مردم ما گام اولش نفی تسلیم طلبی است.

۶/ یا مرگ یا آزادی!

Pages: 1 2