صفحه ویژه مجید

“زخون خویش خطی می کشم بسوی شفق”

 (این نبشته به مناسبت بیست و ششمین سالگرد شهادت مجید کلکانی تهیه شده است)

 

“زخون خویش خطی می کشم بسوی شفق”

 

سخن از مجید است. از بی رقیب ترین قهرمان تاریخ معاصر کشور ما. مردی که سمبول آزادی و مقاومت ، آئینه و وجدان آگاه ، بیدار ، رهگشا ، ستیزه گر و تسلیم ناپذیر مردم افغانستان است.
بیست و شش سال قبل از امروز جانیان خوانخوار روسی و نوکران فرومایۀ خلقی- پرچمی شان ، فجیع ترین و نابخشودنی ترین خیانت تاریخی را در حق مردم افغانستان روا داشتند و ناجوانمردانه چراغ زندگی این بزرگمرد را به جرم آزادی خواهی ، عشق به افغانستان عزیز ، عشق به مردم افغانستان و نفرت از تجاوزگران و  خائنین به مردم ، خاموش ساختند. اما مرگ فزیکی مجید ، آغاز زندگی نوین ، آغاز سیر او در جاودانگی و حضور معنوی او در تاریخ است. او هم اکنون بیشتر از هر زندۀ دیگر در تاریخ حضور دارد و مردم افغانستان او را به عنوان قهرمان ملی خود پذیرفته اند.
مرگ فزیکی او تأثیرات عمیقی در چگونگی سیر جنبش آزادیبخش ملی بجا گذاشت. جنبش انقلابی کشور مرگ او را سر آغاز دورۀ سختی از مبارزه خواند.
مهمتر از همه ، بیست و شش سال بعد از شهادت او که به یقین بیست و شش سال رنج و مبارزه و بدبختی برای مردم افغانستان بود ، هنوز هم شعار نبرد مجید ادامه دارد – شعاری که همرزمان و همنبردان مجید در آن زمان بلند کردند – شعار زنده است.
چرا چنین است؟ دلیل تداوم حضور این قهرمان افسانوی مردم در تاریخ چیست؟  ما سیری در حد توان در اندیشه ها و ویژگی های کار مبارزاتی این بزرگمرد داریم.
سال های ۱۳۳۰ شهید کلکانی به عنوان عنصرضد سلطنت درضدیت  با رژیم مطلقۀ شاهی مبارزات سیاسی خود را آغاز کرد.  ویژه گی مبارزۀ شهید کلکانی دراین است که :
۱/ خواست های سیاسی او به زودی مرزخواست رژیم مشروطه شاهی را در نوردید و او خواستارسرنگونگی قهری رژیم گردید.
 ۲/ ازهمان آغازمبارزه ، او روی مبارزۀ مخفی وایجاد هسته های مخفی مبارزاتی تأکید می کند واعتقاد دارد که مبارزۀ مخفی روش اساسی در بر اندازی حکومت های مطلقه است؛ وهرگز فریب زرق وبرق دموکراسی تاجدار را نمی خورد .
۳/ ویژ ه گی دیگری که به عنوان یکی از مشخصات شهید کلکانی درجنبش شناخته می شود، تأکید روی مبارزۀ مسلحانه است. او درمورد چگونگی آغاز وشیوه های مبارزۀ مسلحانه دست به کار وسیع تحقیقی و پژوشگرانه زد ، و برای این مأمول به نقاط مختلف افغانستان وتقریبأ به تمام مناطق مناسب برای آغازجنگ های پارتیزانی سفر کرد و با دقت وحوصله مندی  زمینه های مساعد وموانع کاررا مورد بررسی قرار داد.
اساسی ترین نکته درتئوری مبارزۀ مسلحانۀ شهید کلکانی ، پیوند این مبارزه با توده های مردم وچگونگی ایجاد این رابطه بود. در محورتیوری مبارزۀ مسلحانۀ او انسان جامعه افغانی قرار داشت و آگا هی دادن به این انسان وسوق دادن او برای دفاع ازحق اش. تفنگ ، مرمی وامکانات درین تیوری جای اساسی نداشت. به این معنی که عدۀ دیگری هم – چه قبل از کودتای ۷ ثور و چه بعد از آن – دست به سلاح بردند وحتی در دوره هایی جامعه ما به عنوان یک جامعۀ کاملأ مسلح درآمد، که درآن فقط با زبان تفنگ صحبت می شد. ولی ا ین تفنگ ها، تفنگ های خیراتی بودند وتفنگداران برای نجات از یک دشمن دست تگدی به دشمن دیگری درازکرده بودند که متأسفانه ما با دل پر درد وچشمان تر شاهد این مرحلۀ تاریخ بودیم وهم اکنون نیزمردم ما رنج عظیم این اشتباه تاریخی را می کشند.
اما شهید مجید می خواست انسان جامعه افغانی را معتقد سازد که او قادربه تغیرسرنوشت خود است واین توانمندی را دارد که از حق خود دفاع کند.او اعتقاد داشت ، زمانیکه انسان آگا ه ،متعهد ومصمم به تغیر باشد، وسایل و ابزارکار این تغیر را، خود میتواندبدست بیاورد. تکامل این تیوری را بعد ها در جریان جنگ آزادی بخش ملی ضد روسی – که او خودطراح خط مشی مستقل ملی دراین جنگ بود-، شاهد بودیم که چگونه سازمان او با شعار “با سلاح روس بر ضد روس ” جنگ آزادی بخش ملی راعلیه متجاورین آغاز کرد و قهرمانان سامائی صفحۀ درخشانی از تاریخ را با رنج ومبارزه وخون شان به عنوان عناصر غیر وابسته به بیگانگان ، متکی بخود وعاملین خط مشی مستقل ملی نوشتند.  
 ۴- مناسبات بامردم: شهید کلکانی به مردمش عشق بزرگ وایمان فراموش ناشدنی داشت. او از آغاز مبارزۀ سیاسی درتمام دورۀ این مبارزه به نیرو وظرفیت شگفت انگیز مبارزاتی مردمش باورمند بود. بجز دشمنان مردم و حکام زورگو ، با طیف های وسیعی از مردم اعم از کارگران ، روشنفکران، دهقانان ، روحانیون و متنفذین روشن بین روابط نزدیک وصمیمانه داشت و با آنها درشهر و روستا پایه های دوستی های محکمی را ریخته بود.                                                                                                        در رابطۀ خود با مردم آنچنان بی پیرایه و بی تکلف برخورد میکرد وآنچنان مسایل حاد وبغرنج اجتماعی را به بزبان ساده مطرح میساخت که مخاطبین او در وجود او رفیق وهمرزم خود رامی یافتند. این پایه اعتماد متقابل ، عشق ودوستی بزرگ مردم با او بود.
 او با تواضع وعلامندی ازتوده های مردم می آموخت.از زبان خودش نقل قول است که باری روستائیان کوهدامن گفته بودند “کمی بی حوصله هستی” مجید میگفت که من حد اقل ده سال تلاش وخود سازی کردم تا حوصله مندی را آنطوری که مردم انتظاردارند ، یاد بگیرم.
اونه تنها با روشنفکران کتابخوان شهری که با روستا زادگان وتوده های مردم درمجموع مسایل روزمرۀ زندگی شان، مشکلات و راه حل ها وبلاخره طرح هایی برای تغیر را مطرح میکرد ودر وجود آنها روحیۀ تغیر پذیری وتغیر آوری را بیدار میساخت.
حاصل این کار، جمعی از افراد توده ای بودند که مسایل بغرنج انقلاب افغانستان را به همان خوبی روشنفکران متفکرمی فهمیدند ودرین راستا کار میکردند.
به همان اندازه ای که او به مردمش عشق داشت وشب وروز را در کنار آنها ساده وبی پیرایه می گذشتاند، مردم نیز او را دوست داشتند وسر تا سر افغانستان خانه ومخفی گاه او بود. به همین علت هم او سال های طولانی زندگی مخفی خود را در میان مردم خود گذشتاند ودر تمام این سال ها تلا ش های دولت های ضدمردمی برای دستگیری او با همه فریب و خدعه بی نتیجه ماند.
همانطوریکه شهید کلکانی شخصیت برجسته و برازندۀ تاریخ ماست و زندگی ، افکار و مبارزاتش تأثیرات دیر پای در جامعه داشته و دارد، خود او نیز محصول دورۀ معینی از تاریخ کشور ماست. در این دوره در پهلوی شخصیتی چون شهید مجید شخصیت های بزرگ دیگری با ظر فیت ها و توانمندی های خاص درساحات وسطوح مختلف اجتماعی و سیاسی سر بلند کردند که تشریک آرمان های انسانی، اجتماعی،سیاسی وانقلابی شان ، آنها را به مجید نزدیک وهمگام ساخت و دریک رابطۀ متقابل دهش وگیرش روی همدیگرتاثیرگذاشتند وصیقل یافتند. مردان با ایمان، آگاه ،نترس، تسلیم ناپذیر، شجاع، هدفمند،متواضع وسر بلندی که یاران وفادارشهید کلکانی بودند.
علاوه برین جمعی از اعضای خانواده، یاران وهمفکران او ، جوانان پرشور روستائی و عیاران با عشق به مجید او را با تمام نیرو و توانمندی و درحدود امکانات مادی ومعنوی خود مانند مردمک چشم دوست داشتند وحفظ می نمودند.میتوان از جمع عاشقانی نام برد که گوئی با عشق به مجید زاده شدند و با این عشق درسنگر دفاع از آرمان های او جان دادند وحتی این عشق  “ساری” را به میراث ماندند. اومحبوب القلوب ترین رهبر، پیشوا وهمرزمی  است که تاریخ معاصر ما بخود دیده است.
شناسائی ظرفیت ها:
یکی دیگراز ویژه گی های کار شهید کلکانی، شناسایی دقیق ظرفیت ها وتوانمندی های مبارزاتی افراد بود. او با شناخت از ظرفیت وتوانمندی افراد، خود آگاهی ،حس اعتماد به نفس و جرأت سهم گیری فعال درمبارزه را در آنها زنده می ساخت وافراد را آنچنان درساحات کار شان سازماندهی میکرد که کار ها دیگربه وجدان _کنندۀ کار مبدل شود ودر یک فضای همکاری وتقسیم دقیق کارعلیرغم تفاوت های اجتماعی،فرهنگی وسیاسی حرکت همآهنگ را برای هدف واحد بوجود میآورد.
همچنان او بطورمدوام وخستگی ناپذیرصفوف متحدین مردم را گسترده ترمیساخت. ونتنها به جمع یاران خود وافراد مؤمن ومتعهد و وفادار توجه داشت که تلاش میکردهمۀ نیروها را درهمۀ ابعاد مبارزاتی علیه دشمن مشترک بسیج نماید ودشمن را تجرید کند.
شاید این شیوه شناخت وبکاراندازی ظرفیت ها وتجرید متداوم دشمن ، گسترش خستگی ناپذیرصفوف متحدین ، ویژ ه گی رهبری انقلاب ما باشد.         
کودتای ۷ ثور و کار وحدت طلبانه:
کودتای ننگین ۷ثورکه آغازفصل تازه ودردناکی از بدبختی ها و رنج های بیشمار مردم ما بود، در میان قاطبۀ ملت افغانستان ونیرو های سیاسی آن واکنش های متفاوتی را ایجاد کرد.
نیرو های ارتجاعی راه وابستگی درپیش گرفته و دست به دامان غرب وبیگانه زدند تا به کمک سلاح های خیراتی و به بهای بندگی خود را بر جنبش خود بخودی مردم ما تحمیل کنند. عده ای کودتا را رفرمیسم خواندند و به آن برخورد ریشه یی و اساسی نکردند. تعدادی هم نمی خواستند دربردگی وتسلیم طلبی از خلقی – پرچمی  ها کوتاهی بیاورند ودر انتطارفرصت بودند تا با خوش خدمتی لطف ارباب روسی را به خود جلب کنند.
شهید کلکانی از همان آغاز ، کودتا را مقدمۀ تجاوز عریان روس ها به سر زمین ما وادامۀ تمهید غدارانۀ سه دهۀ قبلی شان میدانست.او با تهور وجسارت و درایت انقلابی ،مقاومت ملی، دفاع از ارزش ها ونوامیس ملی، دفاع از وطن وهموطن را به عنوان اساسی ترین وظیفه پیش پای خود وجنبش ملی وانقلابی مردم افغانستان قرار داد و وحدت نیرو های ملی وانقلابی را به عنوان اساسی ترین مسله در دستور روز گذاشت.
 درپروسۀ وحدت، شهید کلکانی بر خورد بسیار دقیق ومتواضعانه دارد.مرکز ثقل کار وحدت طلبانه او بسیج همۀ نیرو های مبارزاتی در تمام ابعاد و گستره ها برای نبرد آزادی بخش ملی است. او می گفت اگر درجایی پنج نفرانسان آگاه، دلسوز و وطنپرست باهم یکجا شوند ، من حاضرهستم زیر رهبری آنها ، با آنها کارمشترک را شروع کنم.
در امر بزرگ وحدت تنها خودش و محفل خودش مطرح نیست. بلکه منافع تاریخی ، هویت ملی و پیروزی مقاومت مردم افغانستان مطرح است.
شهید کلکانی با جمعی از انقلابیون ،آزادی خواهان ووطنپرستان کشور درطی یک پروسۀ کار پرتلاش شباروزی ، سازمان آزادی بخش مردم افغانستان را تأسیس کردند؛ ولی از آنجائیکه او اعتقاد داشت که جنگ آزادی بخش ملی کار یک گروه ، یک سازمان ویک حزب نیست ، و از آنجائیکه شناخت دقیق از جامعه ومناسبات اجتماعی حاکم در آن داشت، میدانست که ناهمگونی های سیاسی- اجتماعی- طبقاتی باز تاب خود را در افکار، شیوه های کار سیاسی ومبارزۀ افراد انعکاس میدهد. لذا برای بوجود آوردن یک محراق مشترک ، همزمان با تأسیس ساما،دست به ایجاد جبهۀ متحد ملی افغانستان زد تا جمع وسیعتر و اقشار بیشتر جامعه را بدور شعار های اساسی آزادی ملی ، دموکراسی و عدالت اجتماعی بسیج و متحد سازد.
مسئله وحدت و کار متحدانه و پیگیر علیه دشمن مردم ، برای شهید کلکانی در حدود سازمان و جبهه متحد محدود نمیشود. او میخواهد مجموع ملت افغانستان یکپارچه علیه تجاوز و خائنین بایستد تا به آرمان های والا و انسانی آزادی و دموکراسی برسد.
او با تمام نیرو تلاش می کند تا دشمنان عریان و مخفی مردم افغانستان را در یک صف و مردم را در صف مقابل آنها قرار دهد.
متأسفانه ، اکثر نوشته ها و آثار مدون شهید کلکانی را در دسترس نداریم و مقداری از آنها هم شاید در جاسازی ها آنچنان جابجا شده باشند که هرگز بدست ما نیفتند. ولی از جمله آثار کتبی وی شبنامه ها و اولین اعلامیه سازمان آزادیبخش مردم افغانستان (ساما) در دست ماست. ما درین اعلامیه و شبنامه ها سبک تازه و نوینی از ادبیات پرشور انقلابی را می بینیم. حاصل کار نویسندۀ توانا و مبتکری که نه تنها افکار ناب ، بکر ، انقلابی و خط ده یک جنگ آزادیبخش و انقلابی است که از لحاظ سبک ادبی اساس گذار یک شیوۀ نوین نگارش نیزمی باشد. این شبنامه ها مالامال از عشق و علاقۀ او به مردم افغانستان و نفرت عمیق و بی پایان او از متجاوزین و خائنین به ملت است.
صحبت از وحدت بود. او در تمامی این شبنامه ها با تحلیل روزمرۀ قضایا و با خط دهی برای بسیج مردم بطور متداوم درحال سره ناسره کردن متحدین مردم و خائنین به ملت است. او صف مقاومت را از انقلابیون حرفوی ، مردان مسلح سلحشور و شجاع سنگر های انقلاب ، فرهنگیان متحد گرفته تا کار وسیع نیروهای دموکرات ، علیه رژیم و بلاخره ، فرد فرد ملت افغانستان و عساکر و صاحب منصبانی که روز تا روز به صف مردم می پیوستند ، گسترش میدهد. او با ادبیات پرشور و حماسی خود در هر لحظه به تجرید هرچه بیشتر خائنین و تشویق هرکه به صف مردم می پیوندند ، می پردازد. او با دقت و عشق عجیبی در بررسی وقایع ، قیام ها و اعتصابات از سطح به عمق و از عمق به سطح میرود و درین مسیر همه را به اتحاد ، مقاومت ، و مبارزه دعوت می کند.
هنگاهی که رژیم کودتا دست پاچه از قیام همگانی مردم در مناطق مختلف کشور به شیوۀ قدیمی تفرقه بینداز و حکومت کن متوسل می شود ، شهید کلکانی با نوشتن شبنامه ” جاوید باد پیوند خون خلقها و اقوام سراسر کشور” با تقدیر خیزش های آزادی خواهانه از نقاط مختلف و از ملیت های مختلف کشور ، این هدف خائنانه دشمن را افشاء نموده و مردم را به وحدت و همبستگی فرا میخواند. حتی آن سربازان و عساکری را که دولت به جنگ برادر کشی فرستاده است برای وحدت و پیوستن با مردم دعوت می کند.
” رژیم کودتا که از آغاز چون طفل گورزاد فقط برای مردن در لحد تولد یافته بود ،اکنون در زیر تازیانۀ کوبندۀ خلق جان می کند و برای زنده ماندن به گوشت مادر وطن و خون پاک فرزندان آن دهان می اندازد. درین شرایط که سران جنایت پیشۀ کودتا از ترس انتقام خلق فامیل های خویش را به زیر سایۀ حمایت ارباب خود به ماسکو فرستاده اند ، ننگی بالا تر ازاین وجود نخواهد داشت که کسی با برادر کشی ، با اجساد خون آلود برادران خود پایۀ لرزان استبداد و استعمار را در کشور خود متکاء دهد.
رژیم جنایتکار کودتا دَین خون ننگینی در برابر خلق کشور بر گردن دارد که ناگزیر آنرا پرداختنی است. جلادان ، جواسیس و هواخواهان آن در دادگاه خلق حساب خواهند داد. و اما ننگ برادرکشی- اگر از روی اجبار و توأم با اکراه هم باشد- برای یک انسان با شرف و وطنپرست کشنده تر و اهانت بار تر از هر کیفریست.
سربازان وطنپرست! سلاح تانرا به سوی دشمن خاک و ناموس تان برگردانید!
هموطنان دلیر! ریشه های هستی تانرا بدست خود و بدلخواه دشمن قطع نکنید.”
شهید کلکانی که تمام مراحل زندگی مبارزاتی خود را در کنار مردم قهرمان خود سپری کرد و افکار و اندیشه های خود را از متن زندگی مردم گرفته بود ، هرگز با شیوۀ الگو سازی کشور های دیگر در قضایای افغانستان برخورد نکرد ؛ بلکه با خود آگاهی و آگاهی ملی قضایای کشور ما را تحلیل میکرد و طراح و مبتکر راه های عملی مبارزه بود.
او با دانش و فهم خود سال ها قبل از امروز بدبختی هایی را که بعد ها دامنگیر مردم ما شد پیش بینی میکرد و دشمنان مخفی و علنی مردم را افشاء می ساخت. او میدانست که امپریالیسم غرب تلاش دارد ، جنبش آزادیبخش ملی ما را به بیراهۀ وابستگی بکشاند و نتیجۀ آن چیزی جز ضیاع خون های ریخته شده نخواهد بود. چنانچه درین مورد در اعلامیۀ سازمان آزادیبخش مردم افغانستان می نویسد:
” خلق قهرمان افغانستان بیشتر از یکسال بدینسو به پلۀ توفانی نبرد خونین و سرنوشت ساز آزادی پا نهاده است. درین نبرد سهمگین جهانخواران امپریالیست که یکی در تلاش استیلاء با اتکاء بر سرمایۀ دلال دولتی می کوشد کشور ما را به مستعمرۀ مقهور و پرشگاه توسعه جویی های بعدی خود مبدل سازد و دیگری از سنگر رقابت، با دمسازی با نیروهای رجعت گرا می خواهد جنبش آزادیبخش خلق ما را به بیراهۀ تاریک عقب ماندگی و اسارت مخفی رهنمون شود- در یک صف و خلق قهرمانی که با عشق شکوهمند به میهن و با دلبستگی غرور انگیز به نوامیس ملی در راه آزادی ، رفاه و کرامت انسانی خود می رزمد در صف دیگرقرار دارد.”
آنچه را که شهید کلکانی در آن زمان واضح و روشن پیش بینی میکرد ، متأسفانه عدۀ زیادی توان درک آنرا نداشتند و اهمیت این پیشبینی ها را درک نمیکردند. ما اکنون سالها بعد می بینیم که چگونه بعد از شکست روسها ، بعد از آن همه رنج و بدبختی مردم ما ، وابستگی نیروهای ارتجاعی به غرب در کمبود و خلاء یک حرکت نیرومند ملی و مردمی زمینه های تجاوز دیگر را مساعد ساخت و ما از یک تاریکی به تاریکی دیگر کشانیده شدیم.
شهید کلکانی از آغاز کودتای ثور تا زمان دستگیری و زندانی شدنش تمام مسایل و وقایع با اهمیت را انگیزه برای نوشتن قرار میدهد و با تحلیل و بررسی اوضاع و جمعبندی تجارب به بسیج مردم می پردازد.  شهید مجید در اولین اعلامیۀ سازمان که هنوز حفیظ الله امین جلاد بر سر قدرت بود، پیشبینی تجاوز مستقیم روس به افغانستان را می کند:
” بدینگونه امپریالیسم روس که در قمار کودتا ها رویای شیرین غارت این سرزمین را در سر می پروراند، دریافته است که با وجود اقتصاد غول آسا و تکنولوژی شگفت انگیز دست داشتۀ خود در برابر ارادۀ پیکار جویانه ملت ستمکشی که با قاطعیت و جانبازی در راه یک آرمان عادلانه و انسانی می رزمد ، به زانو در می آید.
اکنون امپریالیسم روس بر سر دوراهی ای قرار دارد که دورنمای آن چیزی جز شکست ننگین پدیدار نیست:- تعویض چاکران بیکاره با چهره های رسوایی که بیش از پیش محکوم به مرگ اند- و یا ماجراجوئی نظامی و غرق شدن در گرداب نظیر ویتنام.
شواهد حاکیست که امپریالیسم روس با منطق ضد انقلابی خود ، در ضمن تکاپوی بیشرمانه برای سرهم بندی کودتای دیگر( به وسیله نیروهای ذخیرۀ خویش چون باند وطن فروش پرچم) برای مقابلۀ عاجل با گسترش و تشدید شورش خلق مداخلۀ مستقیم نظامی را شدت بخشیده است.”
از همان آغاز شهید کلکانی میدانست که نیروهای ارتجاعی شدید ترین ضربات را به جنبش وارد خواهند کرد و هشدار میداد که مضمون جنگ آزادیبخش ما دفاع از منافع تاریخی و انقلابی مردم افغانستان است که باید بعد از شکست تجاوز و پیروزی نبرد آزادیخواهانه، انسان جامعه افغانی به دموکراسی و عدالت اجتماعی به عنوان ضرورت تاریخی خود نایل آید.
شهید کلکانی ضرورت دموکراسی برای جامعۀ افغانی را در زمانی مطرح کرد که کلمۀ دموکراتیک در فضای مختنق جنایات خلقی- پرچمی ها متأسفانه مسخ و ترور شده بود و نیروهای ارتجاعی با استفاده از این فضا هرچه را که نام دموکراسی داشت برچسپ کفر و الحاد می زدند؛ ولی شهید کلکانی با جسارت و راهگشائی این مسایل را دقیق و روشن مطرح میکرد.
او در اعلامیۀ سازمان درین مورد می نویسد:
” گذشته از این ارتجاع مردود با خزیدن در صف پیکار خلق و سوء استفاده از معتقدات ملت مسلمان ما تلاش دارد با تخطئۀ گرایش راستین ترقیخواهی و با دامن زدن تفرقه در جبهۀ خلق ، نبرد آزادیبخش ملی را که با عبور از دریاهای آتش و خون بسوی قلۀ پرافتخار پیروزی ره می گشاید ، تضعیف نماید. در حالیکه تجارب سرتا سر جامعۀ بشری و منجمله نبرد های ضد امپریالیستی پارینۀ خلق ما به بهای خون هزاران فرزند پاکباز این سرزمین مؤید این حقیقت است که آزادی ملی بدون دموکراسی واقعی ، عدالت اجتماعی و گرایش مترقی جز اسارت نوین و ضیاع خون های ریخته شده پی آمدی نداشته و نخواهد داشت.”
شهید کلکانی طراح و مبتکر مشی مستقل ملی و انقلابی است. همانطوریکه تذکر دادیم او فورمول انقلاب افغانستان را از متن جامعه و با شناخت دقیق از آن بیرون می کند. استعمار و امپریالیسم به اشکال متعدد (تهاجم نظامی ، چپاول اقتصادی و گاهی در لفافۀ کمک و همکاری) میخواهد هویت ملت ما را نفی کند و مانع تکامل طبیعی و سالم جامعه شده ، و آن را بسوی اسارت عیان و یا نهان رهنمون شود.
مشی مستقل ملی ، به معنی اتکاء بخود و داشتن روابط شرافتمندانۀ بین المللی یعنی عدم وابستگی است. اتکاء بخود داشتن روابط و مناسبات با مردم است و اعتقاد به اینکه مردم خود تاریخ خود را می سازند. اتکاء بخود باید از خود آگاهی شروع شود. اتکاء بخود به معنی اشتراک فعال و عملی در جنبش ، جمعبندی مداوم تجارب ، کشف خصوصیات جامعه و توانمندی و جسارت ارتقاء دادن تجارب به سرحد تئوری های رهبری کننده انقلاب است. با این شیوه میتوان فورمول انقلاب و مبارزه در کشور خود را به همت خود کشف کرد. سخن آخر اینکه ، اتکاء بخود به معنی طرد هرنوع وابستگی است. شهید کلکانی به ظرفیت ها و توانمندی های مردم اتکاء می کند. چنانچه در شبنامۀ “در سنگر اعتصاب ببر انقلاب خفته است” می نویسد:
” چه جبونانه و خائنانه است نوحۀ جغد آسای آنانی که به امواج خروشان قهر مردم و سمت گیری درست و نهائی آن باور ندارند و راه رستگاری و نجات را نه با مردم بلکه با یک دشمن علیه دشمن دیگر سراغ مینمایند و یا از بیم دو دشمن گوشه گیری و انزوای بیدرد سر را در پیش می گیرند.”
در همین ارتباط در شبنامۀ ” خروش رعد در پکتیا ” تجارب قیام قول اردوی پکتیا را جمعبندی می کند و می نویسد:
” قیام ۱۴ دلو بار دیگر ثابت نمود که هرگاه مردم متحد گردند و از رهبری آگاه ، مسئول و جانباز برخوردار باشند ، نیازی ندارند سلاح رزم خود را از کسی گدائی کنند ، بلکه میتوانند آنرا به قدر کافی از دشمن به دست آرند.”
شهید کلکانی معتقد بود که جنگ آزادیبخش تنها محدود در ساحۀ مسلحانه و جنگ نظامی نیست ، بلکه در مقابل یک سیستم امپریالیستی باید با یک سیستم جنگید ؛ سنگر های مبارزاتی را در ساحات گوناگون گسترش داد و تمام نیروهای مبارز ملی را در تمام ابعاد مبارزاتی بسیج کرد تا فرد فرد مردم افغانستان امکان سهمگیری درین نبرد آزادی خواهانه را داشته باشند. در جمعبندی تجارب اعتصابات شهر کابل در شبنامۀ ” در سنگر اعتصاب ببر انقلاب خفته است” می نویسد:
” اوجگیری و گسترش همزمان جنبش اعتصابی در شهر ها و روستاهای کشور ، در قعر زمستان ، بهار سرخی را نوید میدهد. جنگ آزادیبخش ملی ما یک جنگ اقتصادی ، سیاسی ، نظامی ، فرهنگی و روانیست. پیروزی این جنگ خواهان سهمگیری مردم سراسر کشور ، با تمام هستی خود در تمام عرصه ها و سنگر های مبارزه است . دامنۀ جهاد و اشکال آن باید چنان گسترش و تنوع یابد که هر فرد کشور به تناسب امکانات خود بتواند دشمن را ضربه زند و جنبش مقاومت را از جهتی یاری رساند.
. . . در مرحلۀ اول کودتای ثور یک بخش مردم سلاح بدست در برابر ماشین غول آسای جنگی روس جانبازانه می رزمیدند و بخش بزرگ مردم با تأسف ازینکه سلاح ندارند – و با این توقع فریبنده که در یک روز ” نوروز” یا یک شب “لیله القدر” حضر کاذبی به سروقت آنها خواهد رسید و به آنها سلاح توزیع خواهد کرد- نقش تماشاگر ” هراسناک” را بازی میکردند و چه بسا که در تجلیل های فرمایشی برای دشمن هورا می کشیدند. در جنبش اعتصابی که در گام دوم به پلۀ تظاهرات بالا میرود ، مردم سلاح شکست ناپذیر خود- سلاح اتحاد – را می یابد.”
شهید کلکانی سمبول آشتی ناپذیری با متجاوزین و دشمنان مردم است. او بیرحمانه دشمنان را افشاء می سازد و نفرت عمیق خود را به آنها اظهار می دارد. درینجا برشی از شبنامۀ” روس اشغالگر در سراشیب رسوائی و تباهی” را می آوریم:
” این حقیقت است که “امین” بحیث سفاکترین جلاد ملت ما بر تختۀ ننگ جاودانه چار میخ خواهد ماند. ولی سراسر کارنامه خونبار و نفرت انگیز او در اوقیانوس شرارت امپریالیسم روس قطره ای بیش نیست. هیچ شعبده بازی نمیتواند این حقایق را دگرگون جلوه دهد. این شیوۀ شناخته شدۀ امپریالیسم غدار و جنایت پیشۀ روس است که روزگاری برده سگ صفت چون”ترک” و “امین” (و سرانجام ببرک) را با ژست های “برادرانه” و “رفیقانه” در آغوش میگیرد و روز دیگر پشتارۀ گرانبار جنایات خود را بنام آنها به بازار تقلب عرضه میدارد.
در دامگاه نیرنگ روسی به سادگی سفلۀ بی شخصیت “نابغه شرق” خوانده میشود تا روز دیگر به اتهام کیش شخصیت به گورستان ننگ سپرده شود و جلاد وحشی ” قوماندان دلیر ثور” تعین می گردد تا در فرجام جنایات ننگینش بدامن “سیا” پاک شود و ” دربار مل ” مطرود در آستین توطئه نگهداری میشود تا در فرصت مقتضی به عنوان ناجی خلق مسخره گردد.”

تمام مزرعه از خوشه های گندم پُر
دریغ سنبله ها را کسی درو نخواهد کرد
دروگران همه پیش از درو
درو شده اند. . .
(حمید مصدق)

دوستان عزیز!
ما با درنظر داشت الزام وقت و گنجایش پروگرام و در حدِ توان محدود خود ، سیری گذرا و عجولانه بر برخی از اندیشه ها و ویژه گی های سخصیتی شهید کلکانی کردیم.
متأسفانه در کمبود او و جمع زیادی از یاران همفکر و همسنگر او که بیرحمانه از طرف استعمار گران روس ، جانیان خلق و پرچم و مرتجعین سیه دل شهید شدند ، حرکت برای آزادی و دموکراسی به کندی گرایید. دراین خلاء با تاخت و تاز ارتجاع وابسته همانطوریکه شهید کلکانی هشدار داده بود ، علیرغم قربانی بینظیر مردم ما خونبهای آزادی اسارت نوین بود.
هم اکنون وجدان ملت آزادۀ ما از تلاشی که برای تحمیق شان زیر عنوان صدور دموکراسی و مبارزه با تروریسم صورت میگیرد ، جریحه دار است. ملت ما زخمیست و سینه خیز راه میرود. دشنۀ خون آلود ارتجاع را به پشت و پاشنۀ آهنین متجاوزین نوین را روی سینه دارد.آمو و هندوکش سیاه پوش و اسیر اند.
تجارب دردناک تاریخی ۲۶ سال اخیر به حقانیت این اندیشه های شهید کلکانی صحه می گذارد ، که وابستگی و راه نجات از یک دشمن را با دشمن دیگر جستجو کردن حلال مشکلات مردم نه ، بلکه عامل بدبختی های بیشتر و وحشتناکتر می گردد.
مردم ما به قیمت تجارب خونین و غم آلود ، دشمنان رنگارنگ و نقاب پوش خود را شناختند. در پروسۀ جنگ طولانی رگه های (ولو باریک) خود آگاهی و آگاهی ملی بر بستر تکامل ذهنی شان نقش گردیده است. به یقین که مردم ما دیر یا زود غبار سکوت در برابر استعمار و تجاوز را از آئینۀ تصمیم شان خواهند زدود.
تا زمانیکه مردم به آرمان هایی که شهید کلکانی و یارانش در راه حصول آن مبارزه کرده و جان شانرا فدا ساخته اند نرسیده اند، او در “غیبت خود حضور” خواهد داشت  و این فریاد او از آنسوی مرز های جاودانگی بگوش خواهد رسید:

         ” بریده باد زبانی که در برابر تجاوز امپریالیسم خاموش بماند!”

خنجر- جون ۲۰۰۶ میلادی