مـقالات

جـــنـــگـــی دیگــــر، شـکـستـی دیگــر

نــویـسنـــده:   جان مـــیـرشایــــمـــر
مــتـــــــرجـــــم:   مـتــیـــن کــــوشـا
 

 

جـــنـــگـــی دیگــــر، شـکـستـی دیگــر
سرکوب فــلسطینیان امنیت اسرائیل نیست

تــرجمۀ دری این مقاله را که از خامۀ یک شهروند فرهـیخـتـۀ یهـودی امریکاست، به مثابۀ سهمی کوچک، به قربانیان جنایات اخیر دولت غاصب اسرائیل در غزه اهــداء مـیکـنـم. م .ک

اسرائیلی ها و حامیان امریکایی شان ادعا میکنند که از جنگ فاجعه آمیز۲۰۰۶ لبنان خوب آموخته و یک ستراتیژی پیروزمندی را برای جنگ برضد حماس طراحی کرده اند. البته وقتی آتش بس نافذ گردد، اسرائیل اعلام پیروزی خواهد کرد. این باورکردنی نیست، زیرا اسرائیل به طور احمقانه جنگی را آغاز کرده است که برنده آن نیست.

گفته میشود که حمله به غزه دارای دو هدف است:
۱ـ پایان دادن به حملات راکتی فلسطینی ها در جنوب اسرائیل پس از خروج آنکشور از نوار غزه در ماه آگست۲۰۰۵
۲ـ احیای هیبت اسرائیل که در اثر شکست مفتضحانه آن کشور در لبنان، خروج آن از غزه و عدم توانایی اسرائیل در توقف برنامۀ اتمی ایران خدشه دار شده بود.

ولی اینها اهداف واقعی حملات جاری نیستند. هدف واقعی این حمله مرتبط است به طرزدید درازمدت اسرائیل که  چگونه میخواهد یکجا با ملیونها فلسطینی زندگی کند. این بخشی از یک هدف ستراتیژیک وسیعتر است: تشکیل یک ” اسرائیل بزرگتر”. مخصوصاً رهبران اسرائیل مصمم اند تا کنترول آنچه را سرزمین اصلی فلسطین نامیده میشود یعنی غزه و نوارغربی رود اردن به دست گیرند. طبق این طرح، فلسطینیان در مناطق محصور جدا افتیده از هم و از لحاظ اقتصادی فلج مثل غزه خود مختاری محدودی خواهند داشت. و اسرائیل مرزهای آنان را ، آمد و شد آنانرا و هوا و آبهای آنها  را کنترول خواهد کرد.

از نظرگاه اسرائیلی ها رمز رسیدن به این هدف عبارت است از سرکوب و اعمال فشار بر فلسطینی ها تا اینکه به این حقیقت تن بدهند که مردمی شکست خورده اند و مسؤولیت کنترول آینده شانرا به اسرائیل بسپارند. این ستراتیژی که در سال ۱۹۲٠ به وسیلۀ یکی از رهبران روسی الاصل صهیونیسم قبل از تشکیل دولت اسرائیل به نام ( Ze’ev Jabotisky) طرح شد ، از سال ۱۹۴۸تا حال سیاست اسرائیل به شدت از آن متأثر بوده به ” دیـوار آهـنـیـن ” مسما است. آنچه هم اکنون در غزه اتفاق میافتد، درانطباق کامل با همین ستراتیژی است.

بگذار از تصمیم اسرائیل جهت خروج از غزه در سال ٢٠٠٥ آغاز کنیم. تفکر رسمی و رایج اینست که اسرائیل در امر تأمین صلح با فلسطینیان در آنزمان جدی بوده و رهبران اسرائیلی امیدوار بودند که خروج آنکشور از غزه گام مهمی باشد در راستای ایجاد  یک کشور با دوام فلسطین . قرار نوشته “توماس فریدمن” در نیویورک تایمز، اسرائیل به فلسطینی ها این فرصت را میداد تا “دولت کوچک صالح و محجوبی را به مثل دوبی در سواحل مدیترانه” ایجاد کنند، و اگر آنها چنین کردند، اینکار “اساساً بحث موجود در اسرائیل را که آیا باید نوار غربی رود اردن را به فلسطینیان سپرد، تغییر خواهد داد”. 

 این افسانه و فریبی بیش نیست! حتی قبل از رسیدن حماس به قدرت اسرائیل قصد داشت منطقه غزه را به زندان بی در وپیکر فلسطینیان تبدیل کرده و آنها را آنقدر بکوبد تا به خواهشات اسرائیل تن در دهند. مشاور نزدیک آریل شارون در آنزمان « داف ویسگلاس» صاف و ساده اظهار داشت که خروج از غزه به مقصد توقف روند صلح بود نه به منظور تشویق آن. موصوف خروج اسرائیل از منطقۀ اشغالی غزه  را به مثابه تجربه تلخی در روند سیاسی با فلسطینیان ارزیابی میکند. او تأکید ورزید که خروج ارتش اشغالگر اسرائیل از غزه ” فلسطینیان را تحت فشار زیادی قرار داده و آنها را جبراً به گوشه ای میراند که از بودن در آنجا متــنـفر اند”.

آقای « آرون سوفـر» یک مردم نگار برجسته اسرائیلی که مشاور آریل شارون نیز بود این فشار بالای فلسطینی ها را چنین ماهرانه شرح میدهد: ” وقتی دو و نیم ملیون فلسطینی در غزه محاصره شده زندگی کنند، خودش البته به فاجعه انسانی میانجامد. این مردم از آنچه حالا اند، به مدد اسلام بنیاد گرای جنون زده به حیوانات بزرگتر و درنده تری تبدیل خواهند شد. فشاروحشتناکی مناطق مرزی ما را تحدیدکرده و جنگ سخت و خونینی در پیش خواهد بود. پس اگر ما میخواهیم که زنده بمانیم،  باید هر روز و تمام روز بکُشیم و بکُشیم و بکُشیم “.

در جنوری سال ٢٠٠٦ پنج ماه پس از آنکه اسرائیل شهروندان اسکان یافته اش در غزه را از آنجا بیرون کشید، حماس در انتخابات پارلمانی فلسطین به پیروزی قاطع بر  سازمان الفتح دست یافت. این پیروزی حماس برای ستراتیژی اسرائیل ضربه مهلکی بود . زیرا حماس از طریق دموکراتیک انتخاب شده بود، سازماندهی خوب داشت، مثل الفتح غرق فساد نبود و آمادۀ پذیرش موجودیت اسرائیل نبود. در نتیجه، اسرائیل فشار اقتصادی را بر فلسطینیان افزود، ولی کارگرنیفتید. در واقع در ماه مارچ ٢٠٠۷ وضعیت ازین هم بد تر شد وقتی حماس و الفتح باهم بر سر تشکیل دولت اتحاد ملی به توافق رسیدند و ستراتیژی ایجاد تفرقه و اعمال سیادت اسرائیل ناکارآمد گردید .

دولت اتحاد ملی با پیش کشیدن طرح آتش بس دوامدار هرچه بیشتر بر مشکل اسرائیل افزود. جانب فلسطینی اصرار داشت که اگر اسرائیل به دستگری و کشتار فلسطینیان و محاصره اقتصادی غزه پایان دهد و مرز خود را بروی غزه بگشاید، در مقابل فلسطینیان به حملات راکتی خود بر خاک اسرائیل مبادرت نخواهند ورزید. اما جانب اسرائیل این درخواست فلسطینیها را رد کرده و درمقابل به کمک حامیان امریکایی خود (دولت امریکا) جنگ داخلی را بین حماس و الفتح به منظور نابودی دولت اتحاد ملی به راه انداخته وسازمان فتح را در مقابل حماس به قدرت رساند. اما این پلان پس از اخراج فتح از غزه به وسیله حماس نتیجه معکوس داده و منجر به آن شد که حماس کنترول غزه را به دست آورد و الفتح درنوارغربی رود اردن باقی بماند. سپس اسرائیل به راه بندان و محاصره اقتصادی بیشتر غزه دست یازید که به رنج و عذاب مضاعف فلسطینی های مقیم آنجا انجامید.

در پاسخ  به این اقدام اسرائیل ، حماس ضمن تأکید بر آتش بس  دراز مدت حتی برای دهها سال، به حملات راکتی خود به داخل خاک اسرائیل آغاز کرد.  آنها خواهان آتش بس بودند زیرا توازن قوا به نفع اسرائیل بود. در چنین شرایطی مقام های اسرائیلی علاقه ای به آتش بس نداشتند و به فشار اقتصادی خود بالای غزه افزودند. ولی در اواخر بهار ٢٠٠٨ شهروندان اسرائیل که در معرض حملات راکتی حماس بودند دولت اسرائیل را مجبور به یک آتش بس شش ماهه با حماس ساختند که از نزدهم جون نافذ گردید. این آتش بس که رسماً تا تاریخ نزدهم دسمبر ادامه یافت، جایش را به جنگ فعلی داد که به تاریخ۷ ٢ دسمبر٢٠٠٨ آغاز شد.

مقامات رسمی اسرائیل حماس را به نقض مفاد آتش بس متهم کردند.  این دیدگاه رسمی، در ایالات متحده وسیعا پذیرفته شده است، ولی حقیقت ندارد. اسرائیلی ها از همان ابتدا به آتش بس علاقه چندانی نداشتند و وزیر دفاع آنکشور « اهود باراک »  به ارتش اسرائیل دستور تدارک جنگ فعلی را در حالیکه روی تأمین آتش بس درماه جون ٢٠٠٨  کار میشد، صادر کرده بود. افزون بر آن ، آقای « دان گـلـــرمـن » نماینده پیشین اسرائیل در سازمان ملل گزارش میدهد که دولت اسرائیل ماه ها قبل از طریق تبلیغات گسترده زمینه آغاز جنگ جاری را در اذهان عامه اسرائیلی ها و غرب مساعد ساخته بود. حماس به نوبه خویش سریعا حملات راکتی خود به مناطق اسرائیلی را  در جریان پنج ماه اول آتش بس کاهش داد. در طول زمان آتش بس ششماهه میان اسرائیل و  حماس تنها دو راکت به خاک اسرائیل یکی در ماه سپتمبر و دیگری در ماه اکتوبر پرتاب شد که هیچیک آن متعلق به حماس نبود.

برخورد اسرائیل درین مدت آتش بس شش ماهه چگونه بود؟ طی این دوره اسرائیل به ربودن و کشتار فلسطینی ها  در نوار غربی و غزه و همچنان به محاصره و فلج ساختن اقتصادی غزه ادامه داد. اسرائیل در چهارم نومبر ٢٠٠٨ ( روز انتخابات ریاست جمهوری امریکا) به یک تونل در غزه حمله کرده وشش فلسطینی را کشت. این اولین نقض آشکار آتش بس به وسیله اسرائیل بود. فلسطینی ها ــ که  قرار منابع اطلاعاتی اسرائیل ـــ در امر اجرای آتش بس محتاط بودند با آغاز مجدد حملات راکتی به این اقدام اسرائیل پاسخ دادند. آرامش نسبی ایجاد شده در ماه جون ، به اثر تعزیرات اقتصادی و حملات اسرائیل بالای غزه و همچنان پرتاب راکت از سوی فلسطینی ها برهم خورد. قابل ذکر است که بین چهارم نومبر تا٢٧ دسمبر حتی یک اسرائیلی به اثر پرتاب راکت فلسطینی ها کشته نشده است.

با بالا گرفتن خشونت، حماس اعلام داشت که به تمدید آتش بس از نزدهم دسمبر به بعد علاقه مند نیست، زیرا در مدت انفاذش مؤثریتی نداشته است.   معهذا ، در اواسط ماه دسمبر حماس به اطلاع مقام های اسرائیلی رساند که در صورتیکه اسرائیل به ربودن و کشتار فلسطینی ها پایان دهد، آمادۀ پذیرش یک آتش بس طولانی است. ولی اسرائیلی ها که آتش بس را به مثابه وسیلۀ تدارک جنگ برضد حماس به کار گرفتند،  این درخواست حماس را نپذیرفتند. بمباران فعلی غزه هشت روز پس از پایان رسمی آتش بس نا مؤفق، آغاز شد.

اگر اسرائیلی ها خواهان توقف حملات راکتی از غزه بودند، میتوانستند به آن غایت از طریق آتش بس درازمدت با حماس برسند. اگرمقامات اسرائیلی واقعاً خواهان تأسیس یک کشور با  دوام فلسطینی بودند، میتوانستند که با دولت اتحاد ملی فلسطین روی طرح و تطبیق یک آتش بس جامع و در عین حال در جهت تغییر دیدگاه حماس در مورد دو دولت فلسطینی کار کنند. ولی چنین مینماید که اسرائیل برنامه متفاوتی دارد: دولت اسرائیل مصمم است تا با به کار گیری “ستراتیژی دیوار آهنین”  فلسطینی ها را در غزه چنان محصور و مجبور سازد که سرنوشت محتوم خود به عنوان موجودات فلک زده و بیچاره را در چوکات اسرائیل بزرگتر بپذیرند.
این سیاست وحشیانه آشکارا در عملکرد اسرائیل در جنگ غزه تجسم یافته است و دولت اسرائیل و حامیان بیرونی اش ادعا میکنند که ارتش آنکشور حتی الامکان میکوشد حتا به قیمت به خطر انداختن جان سر بازانش از تلفات غیر نظامیان جلوگیری کند. مشکل است این ادعا را پذیرفت. زیرا به دلیل اجازه ندادن به خبرنگاران جهت بازدید از منطقۀ جنگی، بر این ادعا شک باید کرد: اسرائیل نمیخواهد جهانیان بدانند که سربازان و بمبهای اسرائیل در غزه چه کرده اند. در عین حال اسرائیل از طریق کمپاین تبلیغاتی گسترده، درصدد بی تأثیر ساختن گزارشات و داستانهای جنایات هولناکش  که به بیرون درز کرده، میباشد

با آنهم، آمار بلند تلفات انسانی و میزان ویرانی گسترده ایکه ارتش اشغالگر اسرائیل در منطقۀ کوچکی مثل غزه به بار آورده، به بهترین وجهی به تصمیم آگاهانه اسرائیل جهت سرکوب گسترده اهالی غزه گواهی میدهند. درین جنگ سه هفته ای در غزه ، اسرائیل بیشتر از یک هزار فلسطینی را کشته و بالاتر از چهار هزار آنان را زخمی کرده است. بیشتر از نصف کشته شده ها و زخمی ها افراد غیر نظامی بوده  که تعداد زیادی اطفال در میان آنها اند.اولین گلوله توپ اسرائیلی در ٢۷ دسمبر ٢٠٠٨ درست در ختم ساعت درسی مکاتب شلیک شد و یکی از اهداف اولیه آن در آنروز اجتماع افسران فارغ التحصیل پولیس بود  که آنها را نمیتوان تروریست خواند. در جنگی که «اهود باراک» آنرا جنگی تمام عیار بر ضد حماس خواند، اسرائیل یک دانشگاه ، چندین مکتب، مساجد، منازل مسکونی، دوایر دولتی و حتی امبولانس ها را مورد حمله وحشیانه قرار داد. یک افسر ارشد ارتش اسرائیل که نمیخواست نامش افشاء شود، هدف این حملات گستردۀ اسرائیل را چنین شرح داد: ” حملۀ ما بالای حماس جوانب مختلف دارد و ما میخواهیم حماس را از هر جهت بکوبیم، زیرا هر چیزی با دیگری مرتبط است و هر چیزی تروریسم برضد اسرائیل را تقویت میکند”. به سخن دیگر هرکسی در غزه تروریست است و هر چیزی در آنجا از لحاظ قانونی آماج حملۀ ماست.

در مورد اسرائیلی ها گفته میشود که انها رُک گو اند و بعضاً آنچه را که واقعاً انجام میدهند، بازگو میکنند. پس از آنکه در ششم جنوری ارتش اسرائیل چهل غیر نظامی فلسطینی را در مکتبی مربوط سازمان ملل در غزه به قتل رساند، روزنامه اسرائیلی  “هارتـــز” (سرزمین)  گزارش کرد که :

” افسران ارشد ارتش اسرائیل اذعان میدارند که نظامیان ما از قدرت آتش بیشتری کار گرفته اند”. یکی دیگر از افسران در زمینه چنین گفت: ” برای ما محتاط بودن، تهاجمی بودن معنی میدهد. از لحظۀ ورود ما به غزه مثل اینکه ما در جنگیم، رفتار کردیم. اینگونه برخورد تلفات و خسارات زیادی از خود به جا میگذارد… من امیدوارم آنهائیکه از مرکز شهر غزه ـــ جائیکه ما در آنجا مصروف عملیات هستیم ــ فرار کرده اند، آن وحشت و ویرانی را شرح دهند “.

این آشکار است که اسرائیل جنگی تجاوزکارانه و تمام عیاری را برضد یک و نیم ملیون اهالی غیر نظامی غزه به راه انداخته، ول قبول این مسأله مشکل است که اسرائیل سرانجام به اهداف جنگی که به راه انداخته خواهد رسید و بقیۀ جهان ستمی که بر مردم غزه رفته را فراموش خواهند کرد.

این خواست اسرائیل یک آرزویی بیش نیست. غیر محتمل به نظر میرسد که اسرائیل بتواند حملات راکتی به خاکش از غزه را برای مدت مدیدی متوقف سازد، مگر اینکه به باز کردن مرز های غزه موافقت کرده و به ربودن و کشتار فلسسطینی ها پایان دهد. اسرائیلی ها دربارۀ قطع راه های ارسال راکتها به منطقه غزه سخن میگویند، مگرارسال سلاح از طریق تونل های مواصلاتی مخفی و کشتی ها به غزه ادامه خواهد یافت. این برای اسرائیل غیر ممکن است که تمام محموله های ارسالی به غزه از کانالهای قانونی را بازرسی کند.

 اسرائیل شاید بتواند به فتح کامل غزه پرداخته و راه های آنرا از همه طرف ببندد. اسرائیل ممکن با گسیل نیروی بیشتر نظامی بتواند از پرتاب راکتهای حماس به قلمروش  جلوگیری کند، که در آنصورت ارتش اسرائیل در لجنزار یک جنگ واشغال پرمصرف برضد جمعیت فلسطینی شدیداً ضد اسرائیلی فرو خواهد رفت. آنها در نهایت مجبور میشوند که آنجا را ترک کنند و پرتاب راکتها به جانب اسرائیل از سر گرفته خواهد شد. و اگر اسرائیل مؤفق به متوقف ساختن پرتاب راکتهای فلسطینیها نشود ــ که چنین مینماید ــ در آنصورت هیبت و اوتوریته نظامی آن زیان میپذیرد.

مهمتر از همه، دلیل چندانی وجود ندارد که بـپذیریم که اسرائیل میتواند حماس را به زانو در آورده و فلسطینی ها را وادار سازد که مطیع و سربه زیر در چند تا از محلات شبیه به محلات مخصوص سیاهان  (Bantustan ) در زمان رژیم اپارتاید افریقای جنوبی، در چوکات اسرائیل بزرگ زندگی کنند. اسرائیل از سال۱۹۶۷ بدینسو به تحقیر، شکنجه و کشتار فلسطینی ها در سرزمین های اشغالی مصروف بوده است، ولی تا حال به تضعیف و شکستاندن روحیه رزمجویانه آنها مؤفق نشده است. در حقیت، واکنش حماس در مقابل توحش اسرائیل این گفتۀ « نـــیــچــه » را اعتبار تازه میبخشد که “هرآنچیزی که شما را کشته نــتواند، قـویــتــر تـان میسازد”. هرآنچه به صورت غیر مترقبه در فـــلسطــین ویران اتفاق بیفتد، به زیان اسرائیل خواهد بود، زیرا سیاست تبعیض نژادی (اپارتاید) آن دولت را برملا میکند. طوریکه صدراعظم اسرائیل «اهود اولمرت»  اخیراً اظهار داشت : “اگر فـلسطینی ها دارای یک دولت با ثبات نشوند، اسرائیل با مبارزات سبک افریقای جنوبی مواجه خواهد شد. به مجرد آنکه چنین چیزی اتفاق بیفتد، کشور اسرائیل نابود خواهد شد”.

اهود اولمرت تا حال کاری در جهت توقف توسعۀ شهرک های یهودی نشین در سرزمین های اشغالی انجام نداده و در راه تشکیل کشـــــور فلسطین نیز هیچگونه اهتمامی به خرچ نــداده است. در عـــوض آن، وی در راستای تحقق “ستراتیژی دیــــــــوار آهــــنین” (به زانــو درآوردن فلسطینی ها از راه سرکوب ــ م )  تلاش ورزیده است .

این ممکن نسیت که مردم جهان که منازعۀ فلسطین ــ اسرائیل را تعقیب میکنند، به زودی رنج و ستم فلسطینی ها و جنایات اسرائیل در غزه را فراموش کنند. میزان ویرانگری اسرائیل در غزه و تعداد قربانیان جنگ تجاوزکارانۀ آندولت به قدری چشمگیر است که ــ مخصوصاً در جهان عرب و اسلام ــ همه نگران سرنوشت فلسطینی ها بوده و بدان میاندیشند. مزید برآن، بحث در مورد این مناقشۀ دیرینه در جهان غرب طی سالهای اخیر، تغییرات زیادی به خود دیده و بسیاری از ما ها که زمانی کاملاً خوشبین و همنوا با اسرائیل بودیم ، حالا به عیان میبینیم که جانب اسرائیل قربانی کننده و جانب فلسطینی قربانی این این منازعه اند. آنچه در غزه حالا در حال اتفاق افتادن است، چهرۀ این منازعه را تغییر داده وبرای مدتهای مدیدی چون لکه سیـاهـی بر جــــبـیـن اســــــــرائـــــیــــل بـــاقــــی خـــواهــــد مـانـــــــــد.

جان مطلب اینست که بدون توجه به اینکه در میدان جنگ چه اتفاق میافتد، اسرائیل برندۀ جنگ غزه نخواهد بود. در واقع، اسرائیل به کمک سرشار دوستانش در اجتماع یهودیان خارج از اسرائیل به طرح و تحقق ستراتیژیی میپردازد که آینده آنکشور را دردرازمدت به خطر مواجه میسازد.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یادداشت: پروفیسور جان ج. مـــرشایـمـــر استاد علوم سیاسی در دانشگاه شیکاگوی امریکا است.