اندیشه های ماندگار

فاجعه است یا حماسه؟


گـورخونیـن شهیـدان به تــو آوازدهـــد
آتشی را که فروزان شده خاموش مکن

 

ازپانزده سال به اینسوماه عقرب سرآغازحماسه خونین رستاخیزمردم آزاده ما را دربرابرسلطه ننگین ارتجاع- استعماردرخاطره ها بیدارمیکند تا درفش پیکاری را که با خون شهدای سوم عقرب گلگون شده بود درپیشاپیش پویندگان راه آزادی ودموکراسی برافراشته نگهدارد.
ازآن پس پیکارنجاتبخش مردم قهرمان ما، با پیمودن فرازونشیب های پیهم، دراوج شورانگیزی قرارگرفت. موازی با آن تلاش تبهکارانه ارتجاع-استعمار،برای پاسداری نظام کهن وسرکوب رستاخیزشکست ناپذیرمردم مرزشناخته شده را پشت سرنهاد.
اینک بازهم ماه عقرب، با افشای شهادت هزاران هزارفرزند پاکبازاین سرزمین، ترازنامه دردناک ودرعین حال غرورانگیزتعارض خونین مردم دلیرما را با ارتجاع- استعمارکه اینباردرنقاب سرخ خزیده است- با خود به سینه ی تاریخ می سپارد.
دوماه پیش زندانبان وشکنجه گروجلاد خلق، به شکرانه جانشینی استاد جنایتکارخود شعار”مصئونیت، قانونیت وعدالت”را سرداد. بازخواست روزافزون وفشارانفجارآمیزمردم باعث شد که هیئتی به منظوربررسی احوال محبوسین تعیین گردد. بررسی احوال محبوسینی که درفراموشخانه ی استبداد ونیرنگ رژیم جلاد دفن شده بودند تا کجا میتوانست صادقانه باشد ونتایج آن چگونه میتوانست اعلام گردد؟ زیرا هیئت بررسی احوال محبوسین منطقا ًچیزدیگری جزبررسی جنایات زندانبان، شکنجه گروجلاد خلق نمی توانست باشد. سرانجام انتظارتردید آمیزبه پایان رسید. وزارت”شکنجه وکشتار” به ناچارطوماربی پایان قربانیان خود را بازکرد. داغدیدگانی که ماه ها دردهانه ی لانه کفتارسراغ گمشدگان خود را می جستند ثمره مزه مصئونیت، قانونیت وعدالت را چشیدند. هیئت مٶظف”مصئونیت” محبوسین رابرای همیشه ازرنج زندگی درسایه رژیم جلاد اعلام نمود، اما از”قانونیت وعدالتی” که این مصئونیت را توجیه کند حرفی درمیان نبود.
چنانچه میدانیم،ازنخستین شام منحوس فاجعه ثورتاکنون آدم ربایی جلادان روسی بی وقفه ادامه داشته وهجوم روسهای رهزن ومزدوران خودفروخته ی آن کسی را بی داغ نگذاشته است. وقتی زندان پلچرخی ازسیری ناپذیری آفریدگارخود می ترکید وقربانیان استعمارروس به کام سیه چال های نامعلوم سپرده می شد، سیلی ازجویندگان- مرد وزن وپیروکودک- ازصبح تا شام، درگرمای سوزان وسرمای کشنده، با دل خونین وچشمان ملتمس درپشت دروازه زندان ها، مراکزجاسوسی وشکنجه گاه ها انتظارمی کشیدند، با برچه تهدید می شدند، ناسزا می شنیدند وتوشه فقیرانه خود را نذرگردنکشان چپاولگررژیم می کردند تا نشانی ازگمشدگان خودبیابند. پاسداران وحشی رژیم سینه مادران، خواهران وهمسران زندانیان را با برچه می شگافت وزندان ها را به تالاب خون زندانیان بی دفاع مبدل می نمود. درعین حال رژیم دربرابرخبرنگاران خارجی  ابلیس وارادعا می کرد که ازهزاروچند زندانی جنایی- که آنهم دروضع خوب بسرمی برند- بیش دراسارت ندارند.
اینک هیئت بررسی با اعلام لست شهدا نشان داد که:
زندانیان هزارنی بلکه هزارها وده ها هزاربودند. زندانیان جانی نی بلکه قربانی جنایت شده اند. زندانیان دروضع خوب نه بلکه درکوره ی جانگدازوحشیانه ترین شکنجه ها جان سپرده اند.
هیئت بررسی صرفا ً شهادت کسانی را اعلام می کند که اقارب شان با پافشاری تهدیدآمیزخواستارروشن شدن سرنوشت آنهابود.
ولی هیئت بررسی نمی گوید که اینهمه شهید برمبنای کدام قانون، درکدام محکمه وبه کیفرکدام جرم اعدام شده اند؟
هیئت بررسی نمی گوید که دست نا بکاررژیمی که سنگ خلق را به سینه می کوبد چرا به خون اینهمه کارگر، دهقان، متعلم، محصل، معلم، داکتر، انجنیر، دستفروش، پایدو،عسکر. . . آغشته است؟
هیئت بررسی نمی گوید که دام گستروشکارچی وزندانبان وشکنجه گروقاتل وگورکن وقاضی ومفتی وڅارنوال وبالآخره مسئول نهایی اینهمه شهید کیست واجساد سوخته ومشبک واستخوان های شکسته آنها اکنون درکجاست؟ نی نمی تواند بگوید،تا جنایات بیکران مشتی جلاد میهن فروش پوشیده بماند. تا نقاب” قوماندان فاجعه ثور” پاره نگردد. تا پوزه ی خون آلود کفتارسوسیال امپریالیسم ازپشت پرده آشکارنشود. تا آفتاب درنمد پنهان بماند!!!
بجای اینهمه هیئت بررسی انگشت حسرت به دندان ریا می گزد که کارکارتره کی واسد اگسابود. کیش شخصیت بیداد می کرد. خردوانی بود وتجاوزبرجان ومال وناموس مردم. وبازناگفته می ماند که اگر”آموزگارکبیر”،”نابغه شرق”،”پدرروحانی”،”بنیانگذارحزب” و”روح حزب” چنین جانی سفاک بود ، جسدِ مرداراین روح پلید یعنی شاگردان وقبل ازهمه”شاگردِ وفادار” او درمکتب غدروجنایت ومیهن فروشی چه چیزی را آموخته اند وآن آموخته ها را یک شبه چگونه می توانند ازذهن خودبشویند.
“شاگرد وفاداری” که تیغ وخلعت جلاد را ازدست تبهکارآموزگارملت کُش خود دریافت نموده ودرنزاع بین چوچه سگان حزبی همیشه درسایه حمایت او خزیده بود چگونه میتواند حساب خود را ازحساب پیشوای سبکسرخود جدا کند؟ آن غرش های سبعانه ی” بزنید،دست بیندازید وفیرکنید” را- که برکتیبه خارائین تاریخ ثبت شده است- چگونه میتواند ازلوح روزگار محو کند؟
این درست است که چوچه سگان گرسنه چشم حزب کاری جزچریدن براجساد قربانیان ارباب خود نداشته اند وندارند. این فرومایگان هیچگاه نقشی جزدُم جنباندن دربرابرسوسیال امپریالیسم جهانخواروهارترین سگ زنجیری او نخواهند داشت. جرم برده ی زبان بریده، همان بردگی ومباهات بربردگیست. ولی برده ی بی وجدان وگستاخی که بارها وبارها مسئولیت تمام جنایات رژیم را برعهده گرفته است چگونه میتواند پس ازشاشیدن برروح پلید آموزگارخود اکنون خود را تبرئه کند؟
درآن هنگام که درپولیگون پلچرخی درزندان ها، دراتاق های شکنجه ودرشفاخانه ها تناب های دارتاب می خورد، مسلسل ها می خروشید، ابزارهای شکنجه برقی ومسموم کننده بکارمی افتاد وغریوداد خواهی ستمدیدگان دل سنگ را آب میکرد آیا” قوماندان فاجعه ثور” برمیخ وزنجیرلومړی وزارت به خواب رفته بود وفقط آنگاه بیدارشد که توطیه قتل خود او بدست شرکای جرمش دردست اجرا بود؟
نی جلاد دلیرسوسیال امپریالیسم!
تونمی توانی نولت را به خاک بمالی وبه چشم خلق خاک بپاشی. نام ننگین تودرتاریخ کشورما بحیث سفاک ترین زندانبان خلق، شکنجه گرخلق وجلاد خلق ثبت شده است. امروزاگرتو بارسنگین جنایات را بدوش آن بت سرگینی سرنگون شده بارمی کنی، فردا که ارباب سیه کارت دام شقاوت خود را- درزیرضربات خصم افگن مردم قهرمان ما- ازسرزمین آزاده ما برچیند، کوهواره فجایع خود را برنعش مردارتو انبارمی کند. هم اکنون ارباب غدارت به بهانه اینکه تو امکانات وسیع او را با شایستگی بکارنگرفته ای با تعهد کندن گورتو طمع خام بردگان سفله دیگرخود را آب میدهد.
بااینحال تهدید سبکسرانه تو برای احضارسه دوره مکلفیت عسکری به زیرپرچم منحوس برادرکشی واعلان دروغین انصراف داوطلبانه عساکرازاخذ ترخیص(درغزنه، بدخشان ونهرین) به دست وپازدن های فرعون درغرقاب تباهی شباهت دارد.
تو به دستورارباب جنایت پیشه ات، بنام طبقه کارگر، بنام مردم قهرمان ما وبنام آرمان گرامی زحمت کشان سراسرجهان وجدان بشریت را جریحه دارساخته ای. مردم قهرمان افغانستان میهن فروشی ترا که به اندازه تبهکاری های اربابت بیکران است بی کیفرنخواهد ماند. مردمی که این ظرفیت شگفت انگیزقربانی را دارد، مردمی که با پرداختن آگاهانه وداوطلبانه گرانترین خون بهای آزادی معراج خیره کننده اراده رزمجویانه انقلابی را تمثیل می کند، مردمی که مرگ خونین درمیدان نبرد را بریوغ بردگی اجنبی وتن دهی به ارازل میهن فروش شرافتمندانه تلقی می کند، هیچ نیروی اهریمنی قادربه درهم شکستن آن نیست.
درود بی پایان برشهدای راه آزادی!
سپاس بیکران ازمادرانی که چنین فرزندان قهرمان را دردامن شیرپرورخود پرورده اند!
مادری به هنگام اعلام لست شهدا درخلال نفرین وسنگ باران دژخیمان رژیم قهرمانانه ندای راستین مردم را شعارداد که: انتقام شهدا را ازجلادان بگیرید!
مادر!
به دامان پاک قهرمان پرورتو، به سینه های گلکون فرزندان شهید تو، به سنگرهای سرخ شهرها وروستا های پامال شده تو وبه فریاد خشم انتقامجوی تو سوگند یاد می کنیم که تا دامان میهن گرامی ما را ازلوث استعمارونجاست رژیم مزدورآن پاک نسازیم سلاح رزم خود را برزمین ننهیم.

پیروزباد اراده شکست ناپذیرمردم افغانستان!
یا مرگ یا آزادی!
مرگ برسوسیال امپریالیسم جنایتکارروس!
مرگ بررژیم میهن فروش وجلاد کودتا!
سازمان آزادیبخش مردم افغانستان

 به قلم عبدالمجید کلکانی /  بیست ونهم عقرب ١٣٥٨