مـقالات

مصوبه ی پارلمان فرمایشی افغانستان

 

گندم از گندم بروید جو ز جو

بعد از پخش وانتشار”منشور مصالحه  ملی” مصوب 13 جنوری 2007 پارلمان  فرمایشی افغانستان ، سروصدای زیادی درمطبوعات ورسانه های گروهی بر علیه وله آن راه افتاد وتقریبا میتوان گفت فیصدی زیاد وقت وکار این رسانه ها ونویسنده های شانرا بخود اختصاص داده است . درین مدت دیگر کمتر کسی در مورد شکست سیاست های امریکا ومتحدینش در افغانستان یا درمورد فقر ، گرسنگی ، سرما وبیدادگری های حاکم بر جامعه ی ما که همه محصول تجاوز وستم امپریالیسم جهانی ومتحدین بومی آن است سخنی گفته ویا نوشته است . جالب اینجاست که این مسئله زمانی بمیدان کشیده میشود که امریکا برای تداوم تجاوزش به افغانستان وتامین مصارف نظامی آن از مجلس سنای آن کشور پول ویژه طلب کرده است واز سوی دیگر ناتو برای اعزام نیروی بیشتر وابزار جنگی بیشتر برای محکم تر کردن سلطه ی تجاوزگرانه ی خود در افغانستان تصمیم گرفته است . هکذا اتحادیه اروپا به جنرال مشرف برای تحکیم بیشتر خط دیورند وعده ی کمک داده است . بنظر من بیرون دادن چنین تصویبی ، درهمچو شرایطی اتفاقی نیست وجزئی از پلانهائی به شمار میرود که استعمارگران توسط ادارات مستعمراتی شان برای پرت کردن افکار مردم عملی میکنند وبا انجام آن خاک به چشم مردم میزنند ، تا پلانهای شوم شانرا بدون دغدغه به عمل در آورند .
    امروزدیگر ، بجز عناصر مزدور ویا مزدور مزدور(ویا احمق) ، دیگر همه میدانند که افغانستان کشوری اشغال شده ومستعمره است که درآن نیروهای مسلح وغیر مسلح خارجی در زدوبند با جنایتکارترین نیروهای جامعه ی ما حکومت میکنند .ارگانهای دولتی اعم از قوای سه گانه ، ارتش ، پولیس و. . . ابزاری هستند که برا ی تامین منافع استعمار ونیروهای ارتجاعی وابسته به آن عمل میکنند وهرگز نه قادراند ونه مایل که خلاف آن ازایشان سرزند . بنا هر فیصله  وعملکرد حکومت ، پارلمان ، قضا وسایرارگانها را باید درین چوکات دید ونه سوای آن . ازاین زاویه است که میتوان گفت از پارلمانی چنین ، فیصله ی چنان واین تعجبی ندارد . چه ، «گندم از گندم بروید جو زجو» . تعجب وقتی است که با فرض محال فیصدی کمی از فیصله های ” پارلمان ” به نفع ملک وملت می بود ( !! )
   پارلمان موجود افغانستان هم مثل حکومتش در وضعی است که بدون کمک امپریالیستهای متجاوز واشغالگر وطن ما        ” نه قادر به زیستن است ونه توانائی مردن ” دارد . ولذا فیصله اش نیز در راستای منافع مشترک استعمار – ارتجاع است ، هرگونه انتظاری سوای این ، انتظاری است غیر موجه .
    من درینجا میخواهم به عواملی که منجر به چنین فیصله ی شده مختصرا بپردازم تا بتوانیم به درک روشنی از رویدادها ، درست در لحظه ی وقوع آنها ، برسیم وادراک شایسته ی از تاریخ روزمره داشته باشیم .
    به استثنای ریزه خواران وخرده کارشناسان «تمدن» زده ی از خود رفته که به قول دانشمندی ” کاردانی ، روشن بینی وخصال فکری شان از نوک بینی شان فراتر نمیرود ” ، امروز دیگر همه میبینیم که امریکائی ها ومتحدین آنها در صدور دموکراسی مندرآوردی شان به عراق و افغانستان به گل مانده اند ، الگوئی از ناکامی هستند وبا هر حرکت ارابه ی شان فروتر میرود . بخش های “واقع بین تر” جوامع غربی خطر درهم شکستن چرخ وچنبر متجاوز خویش را در تهلکه ی عراق وافغانستان پیش بینی میکنند ، لذا میکوشند تا از رسوائی آن بکاهند . هم اکنون در امریکا انواع اعتراضات ازمجلس سنا واحزاب دموکرات وجمهوری خواه گرفته تا سطح جنرالها وصاحبنظران نظامی شکل گرفته است ؛ کمیته سازی هاوپیشنهاد بازی های در جریان است تا بوش وهمدستان ماجراجووجنگ طلبش را به عواقب وخیم عملکرد شان در عراق وافغانستان متوجه بسازند . ومیکوشند تا به نحوی راه عقب نشینی را به نیروهای شان هموار کنند . ولی بوش کاوبای وهمدستان جنگ طلبش به اعزام بیشتر نیرو وتشدید جنگ تاکید دارند . وضع موجود در امریکا هم اکنون دقیقا مشابه وضعی است که امریکا در مراحل پایان جنگ ویتنام داشت . یعنی امریکا در ارتباط با جنگ در عراق وافغانستان شکست خورده ودرنتیجه در بحران کامل فرورفته واین بحران منجر به تشدید تضاد محافل داخلی امپریالیسم امریکا گشته است .در همین هفته ی که گذشت در واشنگتن ودر مقابل کاخ سفید تظاهراتی با شرکت بیش از صد هزار نفر علیه جنگ عراق و افغانستان برپا گشت . 
    اروپا نیز درین بحران درگیر شده است ، در ایتالیا احزاب اپوزیسیون خواستار برگشت نیروهای نظامی شان از افغانستان هستند وطرحهای مذاکره با طالبان را پیشکش میکنند . درآنجا نیز بر سر تداوم حضور ویا عقبنشینی نیروهای متجاوز تضادهای عمیقی در حال شکل گیری است . تظاهرات عظیمی برضدجنگ درایتالیا نیزبرگزارگردید .
    اپوزیسیون دولت آلمان نیز به شرکت نیروهای شان درجنگ افغانستان مخالفت میکند . ولی دولت مداران آلمان برای اغوای مردم خود شرکت در بازسازی افغانستان وکشف مراکز طالبان را توسط طیارات جنگی خود عنوان میکنند .
      هسپانیه وفرانسه هم با چنین پرابلمی دست به گریبان هستند . با این حال دولت های متجاوز غربی زیر فشار امریکا میکوشند که از طریق ناتو وبه اصطلاح پایبندی به تعهدات شان با ارسال قوای بیشتر بحران را مهار کنند . در ساحه تبلیغاتی نیز در عراق وافغانستان ودرسطح جهان حادثه آفرینی میکنند تا پرده ای از ابهام بیافرینند وبحران وشکست شانرا در عقب آن مخفی نگهدارند . وسخن کوتاه جنگ درافغانستان ومخالفت با آن موضوع داغ جهان گشته است .
     در چنین جوی است که درافغانستان هیاهوی ” منشور مصالحه ملی ” را درپارلمان راه می اندازند وتمام نظرها ، قلم ها وافکار را متوجه دلقک بازی های یک مشت طرار جنایتکار شناخته شده ی خزیده در لانه ی رسوائی بنام پارلمان میسازند .
   درعراق موتر لاری پر از مواد منفجره را در شلوغ ترین منطقه ی شهر بغداد انفجار میدهند وصدها انسان بیگناه را به خون میکشند واز آن به تشدید تضاد شیعه وسنی بهره میگیرند تا خود با آرامش خاطر درعراق بمانند وهرچه بخواهند بکنند .
   جانب دیگر قضیه ی منشور مصوبه ای پارلمان فرمایشی افغانستان در لحظه ی کنونی اینست که امپریالیسم و چاکران بومی اش ( جهادی ها ، پرچمی- خلقی ها وشرکای جرم شان ) ضمن همسوئی منافع شان اینجا وآنجا تقابل هم دارند واین شکلی از مبارزه وهمگونی اضداد است .
   ما درهمسوئی های شان دیدیم که امریکا درتقابل با شوروی هم جناح الازهری اخوان المسلمین را که ربانی وگلبدین نماینده ی شان بودند ملیاردها دلار کمک کرد ؛ وهم جناح “ربیطاط العالم لاسلامی “که نماینده ی وهابیت سعودی بود توسط سیاف از کمک سرشار امریکا برخوردار شد . واما اصول مهمتر دوستی امپریالیسم ، اصول تامین منافع اوست . هرکس وهرآن که سود بیشتر برساند تقرب بیشتربه امپریالیسم می یابد .
    ماهمچنان دیدیم که با تامین بهتر منافع امریکا ومتحدینش توسط طالبان ، چاکران جهادی تنظیم های هفتگانه به زباله دانی افتادند . ولی چندی بعد باز با تعویض سیاست امریکا در منطقه ، مکررا به اجساد متعفن جهادی ها بجای نفس مسیحا نفس “بوش” دمیده شد ودوباره آنها را به مسند قدرت آوردند ؛ واما این بار باشرط وشروط ونوازش وتهدید و. . .
   امریکائی ها با کشیدن رهبران تنظیم های جهادی از سوراخ های پنهانی که بخاطر زنده ماندن شان درآن خزیده بودند ، ونشاندن شان بر کرسی های مختلف قدرت مشروط ، اهداف مختلفی را دنبال میکنند که ما از شرح همه درینجا میگذریم .
   واما یکی از برازنده ترین اهداف امریکا ترساندن مردم ما ازحضورجهادی ها واحیانا حاکمیت دوباره ی این هیولاهای مستبد ، خونخوار وبی پرنسیب است که در دوره ی حکومت مستعجل شان برهیچ کس وهیچ چیزی رحم نکردند ونشان دادند که در تامین اغراض پست شان به هیچ دین وآئینی ویا قوم وملیتی وحتی ملک وملتی  پایبند نیستند . بر دین وآئین مردم بدتر از کفارقریش تاختند واقوام وملیت هارا ظالمانه تر ازهر راسیستی بخون کشیدند وآبادانی ودارائی ملک وملت را برباد ، ویران وغارت کردند .
   آری ! امریکا از حضور اینان چون ارواح خبیثه بهره میگیرد وبا نشان دادن شان به مردم وگرفتن جلوشان بدست خود، خودش را ناجی مردم ازشر این هیولاها جلوه میدهد وبدین ترتیب حضور تجاوزگرانه اش را به سرزمین ما توجیه میکند . امریکا ،این سردمدار جهانی زور ونیرنگ، درپهلوی ترساندن مردم از جنایتکاران جهادی ، برا ی کنترول بیشتر برآنها دگمه های فشار مختلفی را در دست دارد که گاه وبیگاه بریکی از آنها فشار میدهد تا احتمال هرگونه سرکشی را از چاکران خود سلب کند . یکی ازین دگمه های فشار ، تهدید به محاکمه ی جنایتکاران جنگی است که در فرصت های معینی از طریق کمیته های حقوق بشر ومانند آن صحنه آرائی میشود . طرح این مسئله برای جنایتکاران جنگی افغانستان که مطیع ، همکار وهم کردار امریکا بوده وهستند ، تا حال بخشی از خیمه شب بازی های مشترک شان بود . ولی پس از اعدام صدام حسین در عراق ، رعشه ی مرگ اندام بیرخت جنایتکاران جنگی افغانستان را که عمدتا در پارلمان وبعضا در ادارات حکومتی دیگر نصب شده اند ، بلرزه درآورده واز اعتماد شان بر ولینعمتان غربی کاسته است . آنها دیدند که صدام حسینی که در دوران جنگ سرد بدستور امریکا وکمک سی آی ای کمونیست های عراقی را شکار وسربه نیست میکرد ، صدامی که بدستور وکمک امریکا به ایران حمله کرد وبا سلاح های شیمیائی و زهرآگینی که امریکا برایش داده بود با عث ویرانی وقتل ایران و ایرانی شد ، صدامی که بعد از سقوط شاه ایران به عنوان ژندارم امریکا در منطقه  بود و برای تامین منافع امریکا تلاش بیدریغ میکرد ، و رازهای زیادی ازامریکا ونیرنگهایش داشت ، فرصت گفتن یک کلمه برایش ندادند وچنان مفتضحانه بر سر دار رفت . پس جنایتکاران جنگی افغانستان ، این موجودات حقیر وبیمقداری که با امتیازات اندکی خودرا فروخته اند ، چه ارزشی برای امریکا خواهند داشت ؟ اینجاست که گاهی به قول معروف ” گورکنانی را که میبایست جسد شانرا دفن کنند دم خانه ی خود منتظر میبینند ” . لذا دور از امکان نیست که راه های نجات از محاکمه ومرگ را جستجو کنند . درجستجوی چنین راهی است که لحظه ای موجود را غنیمت شمرده با استفاده از بحران دامنگیر امریکا ودرگیر یهای داخلی وخارجی حکومت بوش وضعف حکوکت دست نشانده ی کرزی ، حملات پی در پی طالبان برآن ، فشار پاکستان بر کرزی وعوامل بیشمار دیگردرپی تصویب ” منشورمصالحه ملی ” برآمدند تا حد اقل در روی کاغذ هم که شده از عذاب روانی شان بکاهند .
   بنظر من بحث بر سر اینکه این مصوبه قانونی نیست ویا هست ما را از راه به بیراه میبرد . اگر ما قوانین حاکم در کشور مستعمره ی افغانستان را که بدون اراده ی مردم ودرتامین وحراست منافع استعمار وارتجاع سرهم بندی شده معتبر بدانیم ، این مصوبه هم بعد از طی مراحل بیروکراتیک اش شکل قانونی میگیرد . چون هیچ فرقی بین این پارلمان ولویه جرگه ی که قانون اساسی را تصویب کرد وجود ندارد . ولی ازآنجا که این جرگه ها وپارلمانهای نام نهاد کوشیده اند قوانین را متناسب با قرار ومدارهای که بین نیروهای اشغالگر خارجی به نمایندگی از امپریالیسم جهانی وفوندامنتالیستهای جهادی به نمایندگی از سیستم تاریخزده ی ارباب رعیتی صورت گرفته ، به نفع وسلیقه ی مشترک این نیروها ترتیب ، تدوین وتصویب کنند وطوری سیاه روی سفید بریزند که “برد با هردو باشد ” . وچیزی که در آن به هیچ صورت درنظر گرفته نشده ونمیتوانست در نظر گرفته شود ، منافع کشور ومردم افغانستان وحقوق دموکراتیک این مردم است که هم اکنون متاع بازار مکاره ی جهانی شدن سرمایه گشته است . بنا چنین قوانین ومصوباتی درکل مورد تائید مردم افغانستان وعناصر مردمی آن نیست ودرقبول آن هم هیچ الزامی نه در حال ونه در آینده وجود دارد . درمصوبه ی ” منشور مصالحه ملی ” پارلمان فرمایشی نیز ” کلمات فقط برای سرپوش گذاشتن بر حقیر ترین وشنیع ترین فرومایه گی ها هستند ” که برای التیام زخم خونچکان وجدان آلوده ی جنایتکاران روی کاغذ ریخته شده واز هیچ گونه اعتباری نزد مردم برخوردار نیستند .
    با اینحال این مصوبه با تمام پلیدی هایش چند نکته ی جالب دارد :
    اول اینکه این سند یک اعتراف دستجمعی ورسمی جنایتکاران به جنایت شان است . آنهائیکه تاحال جنایات شانرا زیر نام دفاع از پیشرفت ( خلقی – پرچمی ها ) ویا جهاد مقدس ( احزاب جهادی ) میپوشاندند ، حال وقیحانه اعتراف میکنند که مرتکب جرم وجنایت شده اند ؛ ولی تقاضا میکنند که ” مورد تعقیب عدلی وحقوقی قرار نگیرند ” .
    دوم اینکه ” جهادیون مقدس ” برای جلب عفووبخشش مردم درین منشور خودرا همطراز کفار قریش دانستند که این اعتراف نیز برای مردم باید جالب باشد وتوضیح آن اینست که تصویب کنندگان “منشور مصالحه ملی” عملکرد خودرادر زیر پا کردن اصول وعقاید مردم درست معادل عملکرد کفار قریش قرار دادند واز مردم میخواهند که با تقلید از سیره ی پیغمبر اسلام آنهارا به بخشایند .
    در الگوی دیگری که ارائه میکنند به حق عملکرد شانرا در کشتار وظلم به ملیت های مظلوم افغانستان ،اعم ازپشتون ،هزاره ، تاجیک ، ازبک وغیره به کشتار وظلم سیاه پوستان توسط راسیست ها یا نژادپرستان سفید پوست افریقای جنوبی همانند ساخته وبا این اعتراف وقیح از مردم طالب عفو میشوند . واما درمورد ویرانگری ملک وخراب کردن اماکن وغارت اموال مردم توسط جنایتکاران پارلمان نشین ، منشور نویسان درکل جهان چنین نمونه ی وحشتناکی نیافته اند ولذا این بخش جنایت شان همچنان مسکوت وبی بدیل مانده وروی عفو خواستن از آن را هم ندارند .
    با تمام این اعترافات نه امریکا که همپیمان وشریک جرم جنایتکاران است ونه نهاد های بین المللی زیر فرمانش تا زمانیکه با جنایتکاران بومی در افغانستان منافع مشترک دارند ، هیچ کدام به فکر ویا درصدد محاکمه ی این جنایتکاران نمیشوند . فقط با طرد تجاوز اجانب وزیر کشیدن متحدین جنایتکار بومی شان از اریکه ی قدرت وگرفتن سرنوشت مردم افغانستان بدست خودشان است که با ایجاد نهادهای مردمی میتوان درحل وفصل عادلانه ی کلیه ی قضایای ملک وملت خود امیدوار بود . 
                         دست کلیه ی تجاوزگران وعمال جنایتکاربومی شان از افغانستان کوتاه !             
                   

غلام محمد نادر نادر جنوری 2008