مـقالات

قربانيان خاموش خشونت ها

به مناسبت روز زن

         

قربانيان خاموش خشونت ها

روزجهاني زن را به زنان بلاکشیدۀ هموطنم و كليه زنان ستمكش جهان تبريك ميگويم و با استفاده ازين فرصت بدست آمده ميخواهم ضمن نگرش كوتاهي به این روز، مکثی روي موارد خشونت عليه زنان مظلوم كشور ما داشته باشم و عوامل خودكشي ها و خودسوزي ها را نيز درحد یک نوشتۀ کوتاه،  مختصرا به بحث بگيرم .
درهشتم مارچ سال 1857 م در امريكا، كارگران زن براي بدست آوردن حقوق و امتيازات پايمال شدۀ خود و از بين بردن ظلم و ستمي كه بر‌آنها روا داشته ميشد دست به تظاهرات وسيعي زدند، كه بعدا دامنۀ اين تظاهرات تا اروپا رسيد. خانم كارلازتكين رهبر زنان سوسياليست انقلابي آلمان روز 19 مارچ را جشن گرفت و صداي زنان را بلند كرد. ولي سرانجام در نتيجۀ مبارزات زنان زحمتكش جهان، ملل متحد درسال 1913 م  فيصله كرد كه هشتم مارچ روز زن اعلان شود و در تمام جهان اين روز را بنام روز زن قبول كردند. درسال 1921 م براي اولين بار اين روز در افغانستان نيز تجليل شد. 
سال 2002 م هشتم مارچ را ظاهرا بنام روز زن افغانستان ناميدند و در خيلي از نقاط جهان به شمول اروپا ياد و خاطرات زنان جنگزدۀ افغانستان را در سطح جلساتي گرامي داشتند و از جان نثاري ها، شكيبائي ها، بردباري ها و دلاوري ها ي زنان افغان ياد كردند و زندگي آسوده از تمام ناملايمات را براي شان آرزو نمودند. همزمان با این، سروصدا هائي راه افتاد كه با گسیل سپاه تا دندان مسلح “دموکراسی” امریکایی،  گويا زنان افغانستان از چنگال زن ستيز طالبان  آزاد شده و کشور گل و گلزار به نفع مردم ستمديدۀ افغان و بويژه زنان ستمكش آن شده است و ديگر از خشونت و زن ستيزي اثري نيست و پس ازين به برکت دموکراسی غربی زنان كشور اسير پنجۀ بيداد ستم فرهنگ فرتوت مردسالاري و فئودالي نميشوند …!
 چه خوشخيالي!! ، یا بهتر بگویم چه خوش دروغی! ما خوب میدانیم که اين رشته (زن زدائي و زن ستيزي) درافغانستان سري دراز داشته و به فرهنگ عقبماندۀ  قرون وسطائي و پدرسالاری كه هنوز بر كشور ما حاكم است، برمیگردد، و هرگز نه برآن پنداریم که آزادی را برای زنان کسی هدیه خواهد کرد. بلکه سخت معتقدیم که آزادی زنان در پیوند ناگسستنی با آزادی انسان از قید ستم و تبعیض است. و این میسر نیست جز دریک مبارزۀ پیگیر مجموع انسانهای تحت ستم ، اعم ازمرد و زن برای ازبین بردن ریشه های هرگونه ستم و تبعیض.   
حال  ببينيم خشونت چه است ؟
يكي از زنان حقوق دان افغان در مصاحبه با تلويزيون آريانا ميگفت : خشونتی که ما از آن صحبت میکنیم  يك پديدۀ زور است كه از طرف مردها بالاي  زنان  تحميل ميشود  و سبب خشونت ها را سطح پائين تحصيل، سطح پائين اقتصاد خانم ها، سطح پائين آگاهي حقوقي زنان ميدانست و ميافزود که عوامل خشونت نميتواند جدا از جنايات جنگي و جنايتكاران ناقض حقوق بشر باشد. مثلا  در كندوز يك زن در مقابل يك سگ تبادله ميشود و ولسوال آنجا كه در قضيه دست دارد آزاد  و فارغ البال  در ولسوالي حاكميت ميكند. تجاوز به دختر هفت ساله  و دوازده ساله را كه نميتوان خشونت گفت زيرا اين يك جنايت است .
    بلي!  پديدۀ  خشونت در افغانستان به اشكال متعدد، در مناطق مختلف كشورهمچنان وجود  داشته و با حضورعقبمانده ترين طبقه و لايه هاي اجتماعي در قدرت زيرحمايت تجاوزگران اجنبي روز تا روز دامنۀ آن وسيعتر و خشونتبار تر شده ميرود . مثلا  لت و كوب ، سوزاندن و كشتن زنان و دختران توسط اقارب شان بخصوص شوهران و پدران شان، اختطاف و تجاوز به زنان و دختران و اطفال، دادن زن به بد و تبادلهء دختران جوان، نوجوان و حتي اطفال دختر دربدل شی مثلا موادمخدر، سلاح ، سگ  و هزاران جنايت ديگر در زمرۀ  پديدۀ  خشونت بحساب مي آيند. كه زنان بيدفاع افغان قربانيان خاموش اين جنايات هستند و روز تا روز به کمییت این خشونت افزوده شده  و نحوۀ انجام آن ظلمانه تر و بیرحمانه تر گشته است تا جائیکه درین اواخر حتی به اطفال چند ماهه هم  رحم  نشده و مورد سوء استفاده  قرار گرفته اند.
      از نظر اصولي زنان نيروي بنيادي جامعۀ انساني را ميسازند، چون در تولد و تربيت انسان كه سازندۀ  اصلي جامعه است نقش اساسي و موثر دارند. وهمچنان در صورت مساعدت زمینه در کلیۀ عرصه های زندگی نقش به سزایی را میتوانند ایفا کنند. ولي با دريغ و درد كه با آنها به حيث انسان درجه دو برخورد ميشود. دولت دست نشاندۀ  افغانستان  با بوق و كرناي دموكراسي خواهي و نهادهاي مدني  و وزارت زنان اش، براي تغييرات بنيادي درساحه ي قوانين فرسوده و طرح هاي جديد و موثر براي برطرف كردن نياز هاي اوليه ای  جامعه، و بويژه آزادي زنان كه  نياز مبرم جوامع مدني است، طي اين سالها گام موثري بجلو برنداشته  است.  فعاليت هاي محدود آنها هم بنابر سياست هاي غلط  و خود خواهانه  و تسلط حاكميت هاي محلي مستبد و جنگسالار به ناكامي انجاميده  است و وضع زنان بدترشده  و بر دامنۀ خشونت ها افزوده گشته است.
بر اساس آمار كميسيون مستقل حقوق بشر در افغانستان ( که به هیچ صورت کامل نیست ) در هر 30 دقيقه يك زن در اثر مسايل بارداري جان ميبازد. يعني از 1000 نفر زن 16 تن آن می میرد. كه اين رقم 60 برابر كشور هاي صنعتي در همچو مواردي است. درحاليكه 80 درصد اين مرگ و ميرها قابل پيشگيري ميباشند. همچنان در يك  راپور ديگر آمده است كه 70 درصد بيماران توبركلوز را در افغانستان زنان تشكيل ميدهند.
این قشر آسیب پذیر همیشه متحمل آفات زمینی و آسمانی زیادی بوده  که  عوامل متعددی در زمینه نقش دارند که  بحث آنرا به فرصت دیگری میگذاریم.
حال توجه فرمائید  به چند گزارش از جنايت و خشونت بر زنان افغانستان كه از منابع مختلف خبري و مطبوعات داخلي و خارجي و سايت هاي مختلف انترنيت تهيه كرده ام . تا خود قضاوت كنيد كه در گوشه گوشۀ  اين وطن برزنان بدبخت آن چه ميگذرد .
                                               
درسال 2004 ، در شهرهرات 160 واقعۀ خودكشي  ثبت شده است كه زنان بين 12 تا 50 ساله را در بر ميگيرد ولي ارقام واقعي بيشتر ازين ها است. (پيام زن) 
  در زون غرب افغانستان طي سال 1384ش ،150 مورد خودسوزي شناسائي شده است . در همين سال يعني1384 ش، 179 مورد اقدام به خودكشي، كه 69 مورد آن منجر به مرگ شده در هرات شناسائي شده است.  درهمين سال در قندهار 35  مورد خودكشي و 20 مورد  فرار زنان از منازل ثبت گرديده است. همچنين در ولايت هلمند 20 مورد تبادلۀ  زنان در برابر مواد مخدر صورت گرفته  و 144 مورد ازدواج اجباري  گزارش شده است.
    
   يونسیف آمار ازدواج اطفال را در 2004م در افغانستان 57 درصد اعلام نموده است .
   گلثوم نام خانم ديگري است كه در شفاخانه با بدن نيمه سوخته ميگويد مرا شوهرم لت وكوب ميكرد، ميخواستم از او طلاق بگيرم ولي اين كار باعث سرافكندگي خانواده ام ميشد لذا براي نجات جانم رويم نفت ريختم و خود را سوزاندم . البته او موفق شده بعد از زنده ماندن از شوهرش طلاق بگيرد و به زندگي ادامه دهد و ميگفت ريشه ي اين بدبختي ها در فرهنگ ما نهفته است.
                                                                                            (بي بي سي  )
همچنين در گزارش ديگري آمده است كه بيش از 50 درصد زنان علاوه بر ديگر اشكال خشونت مورد لت وكوب قرار ميگيرند . طبق آمارهاي كمسيون حقوق بشر درفاصلۀ 9 جدي 1383 ش تا سنبله1384 ش ، 462  مورد زناني كه در اثر خشونت به اعتياد روي آورده اند ، وجود داشته است. و…
     به سلسلهء خشونت ها در تاريخ 10 اكتوبر 2006  در ولسوالي امام صاحب در ولايت كندوز يك پسر و يك دختر جوان كه به اثر فشار به ازدواج اجباري تن داده بودند، هردو خودكشي كردند.
    گلبر، نام خانمي است كه در نوامبر 2005 در يك شفاخانۀ  ولايت بادغيس بستر شد  و40 درصد بدن آن سوخته بود. او ميگويد شوهرش بخاطر يك مسئله ي كوچك خانوادگي بر رويش پطرول مي پاشد و بعد آتش ميزند و خودش فرار ميكند. بعد از داد و بيداد اين خانم، همسايه ها به سراغش آمده و او را تا شفاخانه میرسانند.
       بر اساس يك تحقيق ديگر بيش از 38 درصد زنان گفته اند كه خلاف ميل شان به شوهر داده شده اند  و بيش از 50 درصد زنانيكه با آنها مصاحبه شده از زندگي خود راضي نيستند.  (كمسيون)
  در ولايت زابل درسال 2006 يك واقعۀ  خودسوزي و پنج واقعۀ  اختطاف زنان ثبت شده است.
                                                                                         (تلويزيون آريانا)
البته بايد يادآور شوم كه تعداد  ترور و اختطاف زنان افغان و زنان خارجي كارمند در افغانستان در سال 2006م به ده ها تن ميرسد كه توسط جنگسالاران و يا طالبان موجود در درون جامعه انجام شده است . 

    جالب توجه است که درگذشته  قربانی های  خودسوزی ها فقط  زنان و دختران جوان بوده اند و یا اینکه اینطور انعکاس می یافت. اما ازمدتی بدینسو گزارشاتی از خودسوزی مردان نیز بگوش میرسد که دلیل آنرا در فقر و تنگدستی و بیکاری میتوان جستجو کرد. 
   قرار یک گزارش در شهر کابل پدری بیکار که مدتی از بیکاری و دیدن چشم گریان اطفال گرسنه اش رنج میبرد دست به خودسوزی زد. همچنان در گزارش دیگر آمده است که طی پنج ماه اخیر سال 2008  م ،163 واقعۀ خودسوزی در شفاخانه های استقلال ، صحت طفل و احمدشاه بابای شهر کابل ثبت شده است که به گفتۀ مسئولین وزارت صحت عامه، از جمع این واقعات 91 مورد آن به مردان ، 53 مورد آن به زنان و19 مورد آن مربوط به اطفال میشود. همچنین مسئولین بخش سوختگی ولایت هرات در چهار ماه اخیر سال 2008 م ، 47 مورد سوختگی در آن شفاخانه  ثبت کرده اند  که 4 مرد  و 43 زن را در بر دارد.    ( مجلۀ آزاد، علمی ، فرهنگی ، ادبی  روز )     
     اينها نمونه هاي كمي از هزاران واقعيت تلخ  و دردناك داخل جامعۀ  ماست  كه به ثبت رسيده است، و صدهاي ديگر كه بدون ثبت رسمي در دل مردم  بيدفاع ديار ما تحمل گشته و تا گور باخود برده اند و يقينا خوانندۀ عزیز وقايع بيشمار آنرا فراوان شنيده و ياهم گاهي شايد در دور و برتان ديده و بخاطر داريد.
    شمردن اين واقعيات و يا قصه هاي رنج آور زنان بيدفاع  و بررسي خشونت ها،  تراژيدي ايست كه ما را وا ميدارد كه علل و انگيزه هاي آنرا جستجو نموده و در پي علاج  و يا تغيير آن و يا رهائي انسان و بخصوص زنان ستمكش افغان گامي ولو خيلي كوچك به جلو برداريم. و يا آوازهاي درگلو خفه شدۀ  آنها را با آواز بلند سردهيم و بر پديدۀ  استعمار، استعمارگر، جنگ و جنگسالار ننگ و نفرين بفرستيم  و دست همۀ  جنايتكاران و استعمارگران را از سرزمين خود كوتاه بخواهيم.
 و حال عوامل خشونت ها را مختصرا در ابعاد مختلف فرهنگي ، سياسي و اقتصادي مورد بررسي قرار ميدهم .
1-  عامل فرهنگي  : عقب ماندگي سطح فرهنگ جامعه، که بازتاب هستی مادی آنست، بيشترين فشارش را بالاي زنان جامعه كه خواه مخواه قشر محروم جامعه را تشكيل ميدهند، وارد ميسازد. بيسوادي ( 85 % زنان و دختران افغان بيسواد اند )، عدم آگاهي عدۀ از زنان افغان  از وضعيت حقوقي شان، عدم آگاهي  از نقش شان در جامعه، در زندگي، در خانه و خانواده، حتي در تربيۀ  اولاد  و. . . عواملي است كه بار سنگين و پر مسئوليت زندگي را برشانه هاي درد آلود و ضعيف زنان جامعه  سنگينتر ميكند. محروميت ها و نارسائي ها ي زنان در كشور ما ريشۀ  عمیق در نظام هاي اقتصادي – اجتماعي از گذشته هاي دور داشته كه بر مبناي آن در بسياري از نقاط  كشور زنان اجازه نيافتند در مجامع آموزشي، فعاليت هاي اجتماعي بيرون از خانه كه حق شان بوده بطور فعال و موثر شركت كنند.  طي اين سه دهه جنگ و خانمانسوزي و فرار عده اي زياد خانواده هاي تحصيل كرده از افغانستان و نبود مكاتب و امكانات تحصيلي اطفال بخصوص براي دختران  بر شدت اين محروميت ها افزوده است. دانشمندي ميگويد افكار انسان زائيده ي محيط اجتماعي آنست . لذا وقتيكه زنان  و دختران جوان فقط در چهار ديوار خانه به پخت و پز سنتي و نگهداري اطفال و شستشوي لباس و پاك كاري منزل و. . . مشغول باشند  و از محيط خود گاهي بيرون نشوند و تماس شان هميشه با  زناني باشد كه مثل خودشان اسير پنجۀ چنين سنت هاي اند،  سطح فهم و درك شان از قضاياي زندگي در همان حالت اوليه باقي ميماند و دنيا را در چارچوب افكار محدود خود ميبينند. در تداوم اين حالت تمام نارسائي ها به عادت شان بدل شده و هرچيز نو به زندگي شان اگر بنفع آنها هم باشد براي شان بيگانه و ناشناس جلوه ميكند، لذا براي پذيرش آن به زمان بيشتر نياز دارند. ازين جاست كه در جامعۀ  مردسالار زناني  پيدا ميشوند كه نه تنها با سنن ناشايست قديم  و مرد سالاري خشن مبارزه نمي نمايند بلكه آنرا لازمۀ  زندگي ميدانند و حتي خودشان خشونت مرد سالاري را پرورش داده  و محروميت هاي زنان و خشونت عليه زنان را رنگ مذهبي و يا فرهنگي ميبخشند  و برايش تبليغ نموده  و ازين چوكات حاضر نيستند بيرون برآيند. نمونه های فروان آنرا در رابطه های عده ای از عروس و خشوها و. . .  میتوان دید  که واقعا آزار دهنده است. چنین نمونه های زنان زن ستیز را حتی درسطح تلویزیون های افغان های خارج ازکشور میتوان دید، و این بلای مضاعفی است که به نام زن، آنهم از جوامع دموکراتیک برسر زن مظلوم افغان میبارد.  
همچنان در داخل پارلمان افغانستان خانم هایي هستند كه با راي زنان به  پارلمان رفته اند  تا براي رهائي زنان از چنگال بيعدالتي هاي اجتماعي و خشونت ها  مبارزه و تلاش كنند. اما سوال اينجاست كه آيا تا حال كوچكترين گامي درين راستا برداشته اند و يا گاهي صداي اعتراضي از جمع زنان پارلمان  بخاطر ترور و اختطاف زنان بلند شده است ؟ من كه نشنيده ام. بلكه برعكس اين را شنيده ام كه همراه با جنايتكاران جنگي و حاكمان زر و زور و استبداد و ستم همصدا شده و حتي پاي سند عفو قاتلان ملت را نیز، امضا ميكنند. قاتلان و جنايتكاراني كه مليونها هموطن مارا اعم از زن و مرد و طفل و پير و جوان بخاطر بدست آوردن چوكي و مقام بدستور اربابان روسي و امريكائي وعرب و پاكستاني و ايراني خود به خاك و خون كشيدند و كشور را، بويژه كابل زيبا را به ويرانه بدل ساختند. بعد هم از درون پارلمان فرمايشي زيرنام خانه ای همين ملت رنج كشيده و بلاديده  براي خود فرمان عفو به  نام مصالحه ملي صادر ميكنند و عده اي زيادي به شمول عده اي از زنان پارلمان كه بار همين ستم را خود نيز برده اند به پاي اين سند جنايت  مهر تائيد ميگذارند و بدینترتیب تروریزم داخلی را تقویت میکنند تا صدها مادر و زن دیگر را به ماتم عزیزان شان بنشانند كه نفرين مليونها زن ستمكش افغان نثارشان باد.
2- عامل  سياسي :  اوضاع نابسامان و نا آرام سياسي و برپا بودن حاكميت استعمار، زور و جنايت در كشور، با ویرانگری و بمباردمان ازیکسو و آتش زدن مكاتب دخترانه، ليليه هاي دخترانه، تهديد معلمين و دختران مكتب رو، ربودن اطفال و دختران جوان، بمب گذاري ها  در مكاتب، تیزاب پاشیدن بر روی دختران نازنین مکاتب، انجام عمليات انتحاري درهرگوشه و كنار كشور،  و دریک کلام عدم امنیت ، دست و پا گيري هاي فراوانی فرا راه دختران و زنان كشور قرار داده است و آنها را از آموزش بهتر و بالاتر باز ميدارد. حتي در بسیاری از مناطق كشور مردم ازترس اجازه نميدهند دختران شان از خانه بيرون شوند و به مكتب بروند.
دارالمعلمین شهر هرات  در ماه جولاي 1385 شاهد قربانی خانم معلمی بود که  در يك كلاس درسی در حال درس دادن بود.  بدین ترتیب که بمبي توسط تروریست های جنایتکار در سطل زباله جاسازي شده بود و با انفجارش  جان  خانم معلم حامله دار را كه براي بار اول بعد از تلاش زياد حمل گرفته  بود، گرفت. نیروهای امنیتی بعد از واقعه اعلان کردند که ما درجستجوی کشف قضیه هستیم. مثل صدها قضیۀ دیگریکه همه روزه اتفاق مییافتد و دولت هنوز در تلاش پیداکردن مجرمین میباشد وهیچگاه هم موفق نمیشود !! زیرا نمیخواهد.  
    فعاليت هاي خرابكارانه ي غير انساني تفنگسالاران مسلح درشهر هاي مختلف كه به تنظيم هاي جهادي گذشته مربوط اند و عده ای هم زیر نام طالب باعث ترس و  وحشت در دل مردم اين ديار ميشوند  نه تنها علیه متجاوزین نیست، بلکه زندگی مردم غریب را مختل میکند . براساس يك گزارش خبري 1700 گروه مسلح غير قانوني در افغانستان وجود  دارد كه به تنظيم هاي جهادي گذشته بسته هستند  و قدرت دارند ( آريانا). درحاليكه در مورد پروگرام “دي دي آر”  يا طرح جمع آوري اسلحه هميشه با طمطراق ازطريق رسانه هاي دولتي ياد ميشود، كه موفقانه به پايان رسيده است. (چگونگي جمع آوري سلاح در هرات) .
دامنه ي اين نا امني ها نه تنها براي دختران مكاتب بلكه براي خانم ها ي كه معلم اند  و ياخانم هاي كارمند دولتي چه خارجي  و چه داخلي نيز بوضاحت گسترش پيدا كرده است كه واقعيات زيادي از آنرا بار ها شنيده ايم. و يقينا تازمانيكه در حضور و تسلط استعمار، اين جنايتكاران و جنگسالاران و طالبان درقدرت باشند و به دستور باداران امريكائي ، اروپایی، روسي، پاکستانی، ایرانی، عرب و… خود عمل نمايند، ملت رنج كشيدۀ  ما دم به خوش نخواهد زد.
3- عامل اقتصادي : عدم دسترسي به امكانات اوليه ي زندگي براي اكثريت مردم محروم جامعه ، افغانستان را  در زمرۀ فقير ترين كشورهاي دنيا قرار داده است. در سالهاي اخير فاصلۀ  فقر وغنا رقم سرسام آوري را بخود گرفته است.  عده اي ناچيزي با سرمايه هاي باد آورده  و يا از غارت و چپاول سرمايه هاي ملي و مردمي در زیر سایۀ متجاوزین بطور بي حساب پنديده اند، قصرها و ويلاهاي مدرن به سبك اروپا و امريكا ساخته اند. درحاليكه اكثريت ملت محروم و فقير روز و شب شان در فكراينكه  فردا چگونه سپري خواهد شد، در بدترين شرايط بدون هيچ گونه امكانات با شكم گرسنه و تن نيمه برهنه درسرما و گرما ي طاقت فرسا، عدۀ حتی زیر خیمه ها و یا بدون خیمه در سردترین زمستانهای وطن بسر ميبرند. بيشترين آمار خودسوزي و خودكشي ها هم در بين همين طبقات فقير وگاهي بين طبقات متوسط شهري ديده شده است كه ميتوان يكي از دلايل عمده ي آنرا فشارهاي اقتصادي در خانواده ها دانست. جنگ و جدال بين فاميل ها و ناآرامي هاي هميشگي روي مسايل خورد و كوچك بر سر اين و آن، زائيدۀ  روان بيقرار بي حوصله و نا آرام افراد خانوداه بوده كه دلايل آنرا درفقر و امراض جنگ ميتوان سراغ كرد. و از آنجا كه زنان موجوداتي ظريف و آسيب پذير اند عوامل برشمردۀ  بالا همه و همه ميتواند افسردگي وخيمي را در زنان ايجاد نمايد. درين حالت ديگر حرف مادر شوهر و خواهر شوهر، پدر شوهر وحتي خود شوهر و همچنين مداخلات بعضي از اقارب در موارد زيادي تحمل ناپذير گشته و وقتي اين  گونه قضايا را كمي بيشتر بكاويم و جلوتر برويم خودكشي ها و خودسوزي ها را درپیامد آن ديده ميتوانيم . اينها همه ريشه در امراض رواني دارد، كه محصول سیستم حاکم اقتصادی- سیاسی و جنگهاي تحميلي  خانمانسوز و ویرانگر30 ساله دركشور ما ميباشد كه بار سنگين آن كمر اين ملت بلا ديده را شكسته و قرار و آرام را از او گرفته است.   
پس بطور خلاصه ميتوان ريشۀ خودسوزي ها و خودكشي ها را در جامعه ي ما   در جنگ و  درعلل و اسباب فقر اقتصادي و فقر فرهنگي كه زائيدۀ  سياست هاي غلط حاكيمت هاي وابسته ي مزدور، مستبد و جنايتكار است، دانست كه تا قطع كامل دست اجانب استعمارگر و جنگسالارن بيمقدار و مسلح بر مقدرات ملت ما اين بازی همچنان ادامه خواهد داشت. و  به اميد روزيكه  افغانستان كشور رنج كشيدۀ  ما ازچنگال توطئه هاي اجانب و مداخلات بيگانگان در امان بماند و سرنوشت آنرا خود مردم رنج کشیدۀ آن رقم بزنند، و زنان محروم كشور زندگي با صلح و صفا و آزادي داشته باشند، صداي در گلو خفه شدۀ این قربانیان خاموش را  در هرجاي ممكن بلند ميكنيم و درين راه هرگز ازپا نمي نشينيم.  تا باشد كه روزي فرشته ي آزادي، دلهاي سوخته و پر درد  و روان پريشان و بيقرار مادران ، خواهران وهمۀ زنان کشور و در يك كلام  همۀ مردم  افغانستان را شاد نموده  و پيروزي را به ارمغان بياورد. 

02.03.09