مـقالات

چو کشور نباشد تن من مباد

این نوشته قبلا در پورتال ” افغانستان آزاد – آزاد افغانستان ” به نشر رسیده است.

 

چو کشور نباشد تن من مباد

به مناسبت بیست وهشتم اسد

ما سنگ های پلخمان که از قدوم نحس”انقلاب شکوهمند ثور” و پیامد های شوم آن به  چهار گوشۀ دنیا پرتاب شده ایم ، نیک می دانیم که وطن نداشتن چه مصیبت جانکاهی است. اگر میهن چنان ارزش وعظمت والایی نمی داشت ، کم از کم ، صد ها شاعر ونویسنده ، مقام و منزلت آنرا در اشعار ونوشته های شان با دبدبه  وشکوهمندی به توصیف نمی کشیدند.
به کلام  دیگر، بی وطنی بی مادریست. مردمان آواره وبی وطن ، مردمان یتیم وسرگردانی اند که هیچ جای دنیا باصطلاح دیگدان شان سیاه شدنی نیست. بنابران ، اولاد وطن تنها می توانند در پناه و آغوش مادرمیهن قرار و آرام بگیرند. این مشروط بدان است که باشندگان یک کشور در دامان آن احساس آزادی، سعادت وآرامش نمایند وسرزمینی داشته باشند که خود مالک آن باشند.
با دریغ ودرد که باشندگان سرزمینی که امروز افغانستانش میخوانند ، در کشور خود شان کمترین اختیاری را دارا بوده اند. یا استعمارگران متجاوز زندگی را بر آنها به دوزخ مبدل ساخته اند و یا ارتجاع  خونخواربومی دمار از روزگار شان بیرون کرده است. واین چه عجیب ودرد ناک است که کسی در زاد گاه و خاک خودش آسایش ، حق و اختیاری را صاحب نباشد!؟
پهلوی دیگرمعامله اینست که وقتی قدم های پلید متجاوزین وارد خاک پاک ما شده است ، همین مردمان پا برهنه و پایمال شدۀ کشور بوده اند که با رشادت وسلحشوری از استقلال وشرافت وطن خود به قیمت هدیه هزاران لیتر خون سرخ به دفاع برخاسته اند. وبا دریغ که پس از بیرون راندن اجانب ثمرات این خون های ریخته شده را ارتجاع داخلی ازنیمه راه دزدیده است و در نتیجه ، مردم ما با دست های خالی وتن های خونین و پاره  پاره از معرکه بیرون رفته اند. متاسفانه این دور باطل نسل اندر نسل دوام یافته و تا همین اکنون هم از سر ما دست بردار نیست. یکی از عوامل مهم این فاجعه نبود آگاهی لازم برای تشخیص درست دوستان از دشمنان بمنظور حصول آزادی واقعی وحفظ آن و تلاش برای ساختن جامعه ای مبتنی بر ارزش های ملی ،عدالت و ترقی بوده است. عدم حضور فعال مردم در زندگی سیاسی بلای دیگریست که راه را برای هرگونه حق تلفی و سوء استفاده ها باز می گذارد. معلومدار است وقتی مردم یک کشور حاکم بر سرنوشت خود نباشند ، دشمنان شان در صحنه حضور خواهند داشت و نتیجتا ً این حق را از آنها خواهند گرفت. از همین جهت است که دشمنان داخلی وخارجی ما کوشیده اند با هزاران نیرنگ و فشار نقش مردم را در امور مهم کشوری وسیاسی به حاشیه بکشانند و آنها را در تاریکی نگهدارند.
 می گویند ملت آگاه همه چیز وملت نا آگاه هیچ چیز. این گفته صد در صد درست است. زیرا ، آنچه که ما امروز می کشیم (یا دیروز کشیده ایم) همه اش ناشی از نا آگاهی وعدم دسترسی به حقوق وصلاحیت های واقعی ما بوده است.
 برای رسیدن به آرمان آزادی و عدالت ، بدون شناخت پیچ و خم راه و بدون ارزیابی دقیق نیروهای آزادیخواه و عدالتجو و بسیج این نیروها در یک صف واحد و تجرید دشمنان آزادی و عدالت ، راه دیگری وجود ندارد. هیچ ملت نا آگاه و نا متحد –  به گواهی تاریخ- بر مقدرات خویش بطور دوامدار حاکم نبوده است. از همین جهت است که نقش اتحاد و آگاهی را برای به ثمر نشستن هر مبارزه ای برجسته ، حتمی وتعیین کننده می شمارند.  چه بخواهیم چه نخواهیم این دو عنصر بسیار ضروری برای پوره کردن آرمان های بزرگِ مردمان محرومی است که طی قرون واعصار از تمامی نعمات زندگی محروم نگهداشته شده اند. این امر، اگر آسان است یا مشکل، زمان دراز می برد یا کوتاه ، امریست اجتناب ناپذیر که بدون آن صد بار دیگر هم مردم ما از چاهی به چاله ای خواهند افتاد و روی خوشبختی را حتی در خواب هم نخواهند دید.
توده ها وقتی دشمنان رنگارنگ شان را نشناسند وراه نجات از ستم و اسارت را سراغ نداشته باشند، سال های طولانی دردام توطئه ها، خیانت ها وطلسم استعمارگران و استثمارگران اسیرخواهند ماند. آنچه در این میان اهمیت دارد تشخیص آن نیروهاییست که آزادی را در بدل معامله گری های عیان و نهان معاوضه نمی کنند. نیروهای اهریمنی ای که خود عامل بد بختی وویرانی وطن ما می باشند ، هیچگاهی نیروی استقلال طلب و  آزادیبخش به حساب نمی آیند.  متاسفانه وضعیت مردم ما چنان بوده که در چنگال دو دشمن خونریز( استعمار و ارتجاع) سال های طولانی جان کنده اند. نیروهای مزدور و ارتجاعی که در مقاطع خاصی بنابراقتضای منافع شان ادعای استقلال طلبی کرده اند ، به مجرد بیرون راندن تجاوزگران خارجی ، دیده شده که گرگ اصلی خود اینها بوده اند.
در اینجا بحث های حاشیه وی وکناری هرچند پرزرق و برق هم باشند ، درنهایت مانند رنگ وروغن کردن خانه ایست که ازبنیاد لمیده باشد.

) خانه از پای بست ویران است    خواجه در بندِ نقش ایوان است )

کوتاه سخن اینکه : تا زمانیکه علت العلل بد بختی های مانرا ریشه یابی و راه برطرف کردن آنرا با دقت و هوشیاری نشانه گیری نکنیم ، درد ما دوا نخواهد یافت. پرداختن به مسایل فرعی و آن مسایلی که ما را به جایی نمی رساند، اگر از روی عمد نباشد ، خود فریبی محض وضیاع وقتِ خود و دیگران است. وقتی درخت را می بینیم ، جنگل را نیز از نظر دور نداریم. برخورد های غیر سیستماتیک به قضایا دقیقا ًبرخورد های غیر علمی و در صورت عمد تخطئه واقعیات وخیانت به آرمان مردم می باشد. آنهاییکه عامل بد بختی ما را  سیطره استعمار – “با نقش سرکوبگر وویرانساز خود ” و تسلط نیروهای عقب مانده ای که در طول تاریخ مانع هرگونه تحول وترقی بوده اند، نمی دانند، مانند طبیبان گمراهی اند که مرهم را بجای سر به پای بیمار می مالند! مطرح کردن اختلافات قومی- تباری و مانند آن و گرفتن احصاییه ها از اقوام وملیت های ساکن افغانستان ورجحان دادن “این” را بر “آن” در شرایطی که میهن ما زیر چکمه های خونین اشغالگران و مزدوران بومی شان عذاب می کشند ، صاف وساده  آب به آسیاب دشمنان افغانستان ریختن است. ورنه هر کودکی می داند که بدون عنصر اتحاد وهمدلی تمامی اقوام وملیت های ساکن افغانستان وبدون عنصر آ گاهی کوچکترین روزنه بسوی آزادی وسعادت بر روی ما گشوده نخواهد شد.
 تا زمانیکه مردم محنت دیده ما از میان دو سنگ آسیاب خود را بیرون نکشند، صاحب سرنوشت خود نخواهند بود. شاید آن مبارز جاودان یاد(عبدالرحمن لودی) درد ما را بدرستی می دانست که اینگونه فریاد سرداده بود:

از یکطرف نهنگ وز دیگر طرف پلنگ    هردو بخون ما دهن خویش کرده رنگ

برای زندگی کردن درمحدودۀ یک جغرافیا وبرای بنای یک دیوار مستحکم برضد بیگانگان طماع  وبرای دور کردن شمشیر خونچکان نیروهای ستم گر داخلی از گردن مردم ، راهی جز اتحاد وهمدلی میان کلیه اقوام برادراین آب وخاک نیست. مردم نامراد ما راه ها و ادعا های بیشماری را به آزمایش گرفته اند. دشمنان دوست نما را با تمام خم وچم های شان می شناسد. از”همسایه بزرگ شمالی” تا مدعیان”نظم نوین جهانی”، از “سوداگران دموکراسی” تا گرگ های خون آشامی درلباس گوسپندان که بنام کمک های برادرانه اسلامی پوست از سر ما جدا کردند. . . آیا اکنون وقت آن نرسیده است که دیگر به عصای خود مان تکیه کنیم واز خیر(!) بیگانگان بگذریم؟!
وقتی ملتی بخود می آید و تصمیم می گیرد تا سرنوشت خود را بدست خود رقم زند ، پیش از همه باید به این آگاهی برسد که با هم کنار بیاید و مشکلات دست دوم وسوم خود را کنار بگذارد. آنهایی که مردم ما را از صراط المستقیم به کجراهه می کشانند ، درحقیقت سینه های وطنداران ما را با تیر های زهر آلود نشانه گرفته اند. دل بستن به “قهرمانی” نیروهای سیه کار و تاریک اندیشی که هنوز هم سر ازآخور بیگانگان بر نمیدارند وتا خرخره غرق در گمراهی وعقب ماندگی چند لایه اند ، درحکم انگشت داخل کردن در سوراخ افعی ایست که از درون آن بار ها نیش خورده ایم. برای یکبار هم اگر شده از خود بپرسیم که آیا گروه های مزدور، سیه کار و سیه اندیش مافیایی می توانند نیروی آزادیبخش به حساب آیند؟ آیا خطا نیست که سرمۀ آزموده را بیازماییم ؟
 پایان سخن اینکه:
 اولاد آدم برای قبول همدیگربمنظور مبارزۀ مشترک برضد تجاوز، استعمار، استثمار، جهل وبی عدالتی راه دیگری ندارد جز آنکه گفتۀ نوبوکوف(Nobokov  ) را با جان و دل پذیرا شود:

ما همه سالادی از ژنهای نژادی هستیم.

برای رسیدن به استقلال و آزادی واقعی نقش فعال مردم و وحدت آگاهانۀ شان حایز اهمیت استراتژیک است نه تاکتیکی، که در این راستا نقش و دایره نفوذ مطبوعات ورسانه ها بسیار با اهمیت پنداشته میشود. خاصتا ًدر دنیای امروزی امر مهم روشنگری درایجاد یک فضای تفاهم و همکاری میان روشنفکران ملی و مترقی سخت سزاوار اهمیت است.امید وارم گشایش پورتال “افغانستان آزاد- آزاد افغانستان” حرکت مثبتی باشد در راستای تبلیغ این اندیشه ها و اقدامی باشد در جهت نزدیک ساختن فرزندان حرمان کشیدۀ افغانستان اسیر وزخمی.
 امید وارم “افغانستان آزاد- آزاد افغانستان” بتواند از غرش های بیهودۀ قومی ، زبانی ، سمتی و مذهبی بر کنار بماند.
برای دست اندرکاران پورتال” افغانستان آزاد- آزاد افغانستان” موفقیت مزید در راستای اهداف بزرگ نجات میهن از شر گرگان درنده آرزو می کنم.


   نسیم . رهرو/ بیست و هشتم اسد ۱۳۸۷ خورشیدی