دوره اول

دورۀ اول شماره اول

 چند سخن کوتاه پیرامون جریدۀ “ندای آزادی”

 دوره های پیش از تاریخ بشر را از روی آثار و علایمی تفسیر می کنند که متعلق به علوم باستان شناسی است. و اما این شاخه های مختلفۀ زبانشناسی است که به مرحلۀ تاریخی (مکتوبی) برمبنای نقوش و کتیبه های سنگی و خشتی و پاپیروسی، تاریخ افکار و مدنیت ها را برملا میسازند .امروز جامعه شناس، انسان شناس، زبان شناس، فیلسوف، روانکاو، منتقد، … با رویکرد به متن و نوشتار است که با گرایشات مختلف که در محراق آن جست و جوی حقیقت قرار دارد، به خواندن وتأویل متن ها دست میزنند و آنرا به زبان حال مکتوب می سازند.
نهضت مشروطه خواهی و جنبش روشنفکری معاصر افغانستان شفاهی مانده و از همین روست که انتقال فکری نهضت، از نسلی به نسل دیگر دچار اختلال گردیده است. اگر این متن شکوهمند (ترک مال و ترک جان و ترک سر –  در رۀ مشروطه اول منزل است) به دسترس نمی بود، ما که در قرن بیست و یکم نفس میکشیم و با جنبش مشروطۀ ربع اول قرن بیستم، قریب صد سال فاصله داریم، چگونه می توانستیم لا اقل به دلیرانگی و صداقت پدران نهضت روشنفکری جامعه افغانستان پی ببرم؟
در یک جو فرهنگی، کاوش در نگاه ِ شخصیت ها و نگرش احزاب، فقط از روی متن ها قابل باز خوانی و تأویل میگردد. علاءالدین غزنه سوز را می توان از روی قطعۀ بازماندۀ نظمش، بهتر کاوید و شناخت تا از روی خاکستر های فرو مانده وگم شده مدنیت دوره غزنویان در وادی های غزنین! متأسفانه به علت عقب ماندگی فرهنگی و ضخامت استبداد، کمتر به کار اساسی که مکتوب کردن افکار و تجارب است، دست یافته ایم. از جنبش مشروطۀ اول تا امروز، ما در زیر قضایای نا نوشته و تفسیر نا شده گم گشته ایم.
در کشور ما، چه آدمهای پولادین و متفکری درین صد سال به زیر خاک رفته اند و به علت نبود نقش انگشتان شان، حتا به خاطره های جمعی نیز نه پیوسته اند. به همین خاطرست که دست اندر کاران سایت رهروان به معرفی “ندای آزادی” که یک نوع صدا و یک نوع متن در لحظه های معین تاریخ مبارزاتی کشور ماست، میپردازند.
اگر ما بتوانیم متن هایی را که در زمان خود به دلیل مشکلات امنیتی، مالی و تکنالوژیک به دسترس محققین، منتقدین و خوانندگان نمیرسید، حالا از طریق نشر الکترونیک به فضای گسترده تر جهت خواندن تقدیم نماییم، خواهیم توانست از یکسو قسمتی از تاریخ شفاهی میهن را که مربوط به صدا و کردار یک جریان مشخص فکری است، مکتوب کنیم و از جانب دیگر ایمان، استعداد، صداقت و دلیرانگی برخی از شخصیت ها را در خاطرات جمعی نیز زنده نماییم .
” ندای آزادی” ارگان نشراتی سازمان آزادیبخش مردم افغانستان (ساما) بوده که اولین شمارۀ این جریدۀ مخفی درماه عقرب سال ۱۳۵۹خورشیدی ازچاپخانه مخفی سازمان آزادیبخش مردم افغانستان بیرون برآمد. و آن زمانی بود که کشورعزیز ما در زیر چکمه های خونین قوای اشغالگر روسیه به سختی عذاب می کشید. درمقابل تجاوز نظامی دولت روس (شوروی آن زمان) و خیانت دست پروردگان بزدل وطنی شان، قاطبه ملت سلحشور افغانستان به منظور دفاع از آزادی و حقیقت، عاشقانه وارد کارزار مقاومت مقدس شده بودند. طوفان مقاومت ملی از کران تا کران سرزمین پاک مام میهن را درنوردیده بود. دشمن نابکار چون خرس وحشی و تیرخورده درحلقه آتش مبارزان قهرمان گیر افتاده بود و ازدردِ زخم و ترس از نابودی بخود می پیچید، قوله می کشید و جنون آسا بر سر و روی مردم بیگناه ما آتش انتقام می کشید. سازمان های استخباراتی دشمن از کوچه ها تا پس کوچه ها و از دفاتر اداری تا لیلیه های محصلان و از صنوف درسی مکاتب تا کارخانه ها و قریه  ها. . . را زیر نظارت داشتند و افغانستان را به زندان بزرگی مبدل ساخته بودند. با کوچکترین اشتباه کار به زندان و شکنجه و تیرباران می کشید. در یک کلام فضا به تمام معنا یک فضای پولیسی و سرکوب بود. درچنین فضایی بود که “ساما” علاوه برحضور فعالش در جبهۀ گرم مقاومت، در جبهۀ فرهنگی و نشراتی نیز دَین ملی و تاریخی خود را با جانبازی و صداقت ایفا کرد و در مسیر این حرکت ملی با وجود تلفات بزرگ انسانی، خوب درخشید و با امکانات کم، از آزمون زمان سرفرازانه بدرآمد.
فکر نشر جریده “ندای آزادی” در اولین کنگره سازمان (کنگره مؤسس) در ماه جوزای سال ۱۳۵۹ خورشیدی به تصویب رسید که به نسبت تراکم مشکلات، خاصتا به دام افتادن کادرهای مهم سازمان این مامول بزرگ در آن موقع بر آورده نشد. به دنبال آن درپولینوم دوم سازمان در ماه عقرب سال ۱۳۵۹ بصورت قطعی روی اهمیت وتحققش مهر تایید کوبیده شد. در قطعنامه مصوب دومین پولینوم اولین دورۀ کمیته مرکزی “ساما” چنین آمده است :
” طبع و نشر هر چه زود تر جریده “ندای آزادی” را تاکید وهمچنین نشرمجدد “اعلامیه جبهه متحد ملی” را با تعدیل و اصلاح موارد لازم آن تصویب نمود”.
دورۀ اول نشرات “ندای آزادی” که درقعر استحکامات روس ها و دولت دست نشانده اش (درشهرکابل) آغازگردید، به تعداد شش شماره ازچاپ بیرون و مخفیانه به دسترس مردم گذاشته شد. که متاسفانه پس از انتشار شمارۀ ششم مرکز نشراتی سازمان افشاء و همراه با مصادرۀ شماره های هفتم و هشتم، کارکنان فداکار تخنیکی و عده ای ازاعضای رهبری “ساما”، ماشین های چاپ و بسیاری اسناد محرم سازمان بدست “خاد” افتاد. داستان غم انگیز دستگیری این عاشقان و مقاومت دلاورانۀ آنها رخ دیگرقضیه است که باید به رشتۀ تحریر در آورده شود.
دورۀ دوم “ندای آزادی” به همت و پشتکار زنده یاد شهید عبدالقیوم رهبر (رهبر ساما) و یاران انقلابی اش به نشرات آغاز نمود. پس ازشهادت عبدالقیوم رهبر، رهروان صدیق راه پیشوایان جانباختۀ سازمان، جریان نشرات “ندای آزادی” را با جدیت ومسئولیت ادامه دادند .
کسانی که در جریان کارنشرات “ندای آزادی” بوده اند می دانند که پیشبرد همچو یک کاری تا چه اندازه دشوار و پر مخاطره بوده است. استفاده از وسایل ابتدائی طباعتی، امکانات محدود و جو پولیسی خود باعث آن می گردید تا امر چاپ و نشر و پخش جریدۀ “ندای ازادی” درسطح عالی صورت نگیرد.
درود برآنهایی که شب ها و روزها درتهکوی ها نشسته و با ارادۀ استوار تعمیری از اندیشه های آزادیخواهانه و مقاومت را بنا نهادند! سهم گیری مسئولین وهمکاران قلمی و آنهایی که امر دشوار وظایف تخنیکی را با صفا و صمیمیت به پیش بردند، قابل یادآوری وتحسین می باشد. بخصوص آنکه عده ای ازاین فرزانگان اکنون در کنار ما نیستند. ارواح شان شاد باد!
درینجا لازم است تا از سهم گیری برازندۀ زنده یاد عبدالقیوم رهبر، زنده یاد انجنیر نادرعلی دهاتی، زنده یاد انجنیر میرویس، زنده یاد انجنیر محمد علی، زنده یاد محمد نعیم ازهر، زنده یاد اسدالله (نام مستعار- تیمور)، زنده یاد محمد ایوب (نام مستعار- نیزک)، زنده یاد انیس آزاد و دیگرانی که در راه پیشرفت و بهبود کیفیت نشراتی “ندای آزادی” رنج و محنت فراوان کشیده اند، به نیکویی واحترام یاد کرد.
نسل امروزی حق دارد با امکانات و دیدگاه های امروزی خود روی شکل و محتوای جریدۀ “ندای آزادی” قضاوت نمایند، ولی شرط انصاف نیست اگر شرایط واوضاع مرگبار آن زمان ومحدودیت های زمانی ومکانی آنروزگار را ازدیده فرو گذارد. بویژه آنکه شمشیر دو سر دشمنان برای لحظه ای هم از کشتار روشنفکران مستقل، ملی، دموکرات و انقلابی باز نمی ایستاد!
در چنان اوضاع و احوال سختی که از آن اشاره بعمل آمد، نمی شد شماره های “ندای آزادی” را به تعداد زیاد چاپ و وسیعأ پخش کرد. همه میدانیم که انتقال لحظه های گذشتۀ تاریخ به نسل جوان، هم نیاز است و هم مسؤلیت. عدم این انتقال یکی از معضلاتی است که چند نسل را مبتلای خلاء و سرگردانی در تاریخ مبارزات این کشور ساخته است.
به امید پر کردن قسمتی ازخلاء های مکتوب شدۀ مبارزاتی سه دهۀ پسین که به دسترس وطنداران قرار نگرفته است، اینک شماره اول (منتشرۀ عقرب ۱۳۵۹) را از طریق وبسایت رهروان در اختیار خوانندگان عزیز قرارمی دهیم. وعده می سپاریم که در آیندۀ نزدیک شماره های دیگر را نیز دراختیار محققین، منتقدین وعلاقمندان بگذاریم.
( گردانندگان وبسایت رهروان- دهم اسد ۱۳۸۷ / سی ویکم جولای 2008)

نمونه اصلی اولین شماره ی ندای آزادی

 

    شماره اول                    سال اول              عقرب  ۱۳۵۹                     نوامبر ۱۹۸۰

    مجید مردی که ازقلبِ جامعه برخاست. مردی که با رزمندگی ها، شجاعت ها ودانش ژرفش قلب ملتی را تسخیرنمود – ملتی که اراده، دلاوری وایمانش را دروجودِ شایسته ترین فرزند انقلابی اش دمید تا او را قهرمان افسانه ئی رزم کنونی خویش سازد. مجید با رنج زیست وبا ستم جنگید تا آنجا که بی رقیب ترین ومحبوب ترین مردِ ملت خود گردید.
او سازمان آزادیبخش مردم افغانستان (ساما) را بنیان گذاشت، سازمانی که درپیشاپیش نبرد ملت با دشمن ایستاده است. “ساما” با نام مجید جاودانه پیوند خورده است و تا کنون همه ثمراتِ مبارزه اش را مرهون مجید است و شهادتِ افتخارآمیز او هنوزهم “ساما” را با مردمش بیشتربا خون پیوند داد.
   یادش گرامیست وسیمایش جاودانی!

مرام نشراتی

  کودتای هفتِ ثور درامتدادِ خطِ تاریخ ملتِ رزمنده ی سرزمین مردخیزکشورما، فاجعه ی خونینی بود که بدستِ مشتی جنایتکارخود فروخته و نوکرصفتِ دار و دسته ی پرچم وخلق بسردمداری رهبران شرارت پیشه ی دولتِ روسیه شوروی به منصه ی اجرا گذاشته شد.
روسیه با دست های خونین نوکران افغانی خود چنان جنایاتی را علیه حیثیت، شرافت وحق آزادی مردم ما مرتکب شده اند که درمجموع گهنامه جوامع بشری کم سابقه است.
همزمان با مداخلاتِ رهزنانه ی نوین تزاران جنایت پیشه ی روس، ملت رزمنده ی دشمن سوز افغانستان برای درهم کوبیدن وشکست حصم متجاوز راهی آوردگاه خونین پیکارمقدس ملی گردیدند.
دردامان کوهساران سربه فلک کشیده، روستاها، شهرها وجلگه های وسیع هم اکنون نبرد وپیکارمقدس ملی با قدرتی چون بَهمن وخروشندگی امواج دریا ها تجاوزکاران روسی را درخود پیچیده است. درین میان ازهمان آغاز فاجعه ی ثور رزمندگان سامایی دریک جنگ نابرابر با دستهای خالی اما با قلبی آگنده ازعشق به میهن به پاس حرمتِ آزادی انسان وتنفرآتشین ازبندگی وبردگی سلاح پیکارخود را برضد تجاوزات ومداخلات بیشرمانه ی دولت روسیه ومزدوران گوش به فرمانش قهرمانانه وجانبازانه ازنیام برکشیده اند.
سازمان آزادیبخش مردم افغانستان نه تنها درساحه ی تبلیغات، روشنگری مردم وافشای جنایات ننگین روسیه، به پخش شبنامه ها، اطلاعیه ها و”اعلام مواضع” خود دست یازید  بلکه درپیکار رویاروی ومبارزه گرم وخونین وجیبه ی بزرگ خود را در برابر ملت افغانستان به شایستگی ادا نموده است.
سازمان آزادیبخش مردم افغانستان درپیشگاهِ ملتِ رزمنده ی افغان با سوگند مقدسات تعهد می سپارد که تا سرانجام پیروزمند ومحتوم مبارزه ی  کبیرمقاومتِ میهنی مسلحانه درکنارمردم خود بایستد وتا آخرین فرد ازخطِ سرخ شهادت سر برندارد.
سازمان آزادیبخش مردم افغانستان درتداوم پیکارهای خونین وحماسه انگیزخویش اینک جریده “ندای آزادی” را که آئینه ی انعکاس آرمانها، خواست ها و آرزوهای ملت ما درجنگ رهائیبخش ملی است بدست نشرمی سپارد تا باشد به مثابه ی زبان سرخ ملتِ بپا خاسته وحماسه ساز دوران معاصردَین خود را اداء کرده باشد.
دوسال واندی از تجاوز روس ها به سرزمین مقدس ما می گذرد، طی این مدتِ فاجعه آلود ، روس های متجاوزجنایاتی را مرتکب شده اند که درمقایسه با آن ، فاجعه ها وستمکاری تمامی جهانخواران پارینه تاریخ رنگ می بازد. ازسویی هم ، طی این دوران ملت افغانستان حماسه ی شورانگیز وشکوهمندی ازمقاومت ، قهرمانی وفداکاری خویش ثبت تاریخ نمود که در کار و پیکارملت های تحت استعمارکمتر نظیری را برای آن میتوان سراغ کرد. ولی متأسفانه شدت وعمق جنایت پیشگی وستمبارگی روس از یکطرف ومقاومت کبیرمردم و توده های با شهامت افغانستان ازطرف دیگر، چنان توأم با پراگندگی و سطحی بینی تا کنون دررسانه های گروهی بین المللی ودسته ها وگروه های مقاومت ملی انتشاریافته که لزوم نشر یک جریده ی ملی، دموکراتیک ومترقی دراوضاع وشرایط موجود صد چندان بیشترگردیده است. گاهی رسانه های گروهی مغرب زمین بجنگِ کبیرملی ما رنگ تلاش ها وتنش های عشیره ای زدند وزمانی هم بافته های خیال خویش را بعنوان خواسته های مردم افغانستان زینت افزای جراید خویش ساختند. تو گویی ملتی درهوا درحالیکه به هیچ میراث فرهنگی استناد نداشته باشد وآزادی ودموکراسی واستقلال ملی را ازاعماق وجودش فریاد نزند صرفا ً به سابقه ی سنت ها وبدویت های گذشته دست به سلاح برده است.
دربسترزمان ودرتوالی اعصار وقرون توده های ستمکش کشورما ، آزادی ورهایی ازستم واستثماررا گاه توفنده وزمانی هم خفقان گرفته فریاد زده اند، فاجعه خونین ثوردراین رهگذار ،آن حادثه ای است که بفریاد ستم سوزملت ما ابعاد تازه داد وبه جنبش ومبارزه ی ستمدیگان این مرزوبوم غنای مضمون وشکل پردرخششی بخشید.
آزادی ملی، ختم استعماروپیکاربرای عروج مرتبت انسان ، ارزش های مقدسی اند که این ملت هرگزتا کنون به چیزی نفروخته ودرآینده نیزبه هیچ بهایی نخواهد فروخت.
“ندای آزادی” پاسخی است به این ارزش ها وآرمانهای راستین ملی. “ندای آزادی” ندای همان ملتی است که با اتکاء به نیروی خود وبا اتکال به ایمان خلل ناپذیرش درامرپیروزی بربزرگترین قدرت امپریالیستی جهان، هم اینک مرگبارترین ضربات خرد کننده را وارد می سازد.
مبارزه با اسارت فرهنگی، طرد تفاله های فرهنگ صادراتی بیگانه،  دفاع ازاصالت های میراث پربار فرهنگ اصیل مردم افغانستان، تجلیل وبزرگداشت ازشهدای بخون خفته ساحت دانش وفرهنگ که بدست دژخیمان روسی بخون خویش درغلطیده اند ؛ درجبهه فرهنگ وهنرازمسئولیت ها ووظایف نخستین این نامه است.
“ندای آزادی” وظیفه ی خود میداند تا در راه ایجاد وسیع ترین جبهه ی متحد ضد روس آئینه ی تمام نمای آرزوها وتمنیات ملت افغانستان بوده، توطئه ها ، دسیسه ها ومانعه تراشی های گروه ها و احزابی را که سد راه تحقق این امرسترگ میشوند بطورهمه جانبه وبی امان افشاء نماید.
تفرقه افگنی، پشت پا زدن بمنافع وحدت یکپارچه ی ملی، ترجیح دادن منافع گروهی وحزبی برمنافع ملی درواقع آن جنایات سهمگینی اند که ملت آگاه وقهرمان برگروه ودسته ای نمی بخشد واین جریده افشای همچو اعمال وعملکردها وحرکات را درین برهه اززمان از وظایف مبرم خود می داند. امرخطیر آزادی ملی ازقید اسارت روس مستلزم ایجاد وسیع ترین جبهه متحد ازتمامی گروه ها واحزابی است که به آزادی میهن ونجات ملت ازیوغ استعمارخون آشامان کرملینی باور راستین داشته ونجات میهن را یگانه آرمان خویش می دانند.
جریده درجبهه مطبوعات ملی و دیموکراتیک ازاصل خدشه ناپذیرحق حاکمیت ملی، تمامیت ارضی وتأسیس جمهوری اسلامی مردمی ازطریق انتخابات آزاد ، مساوی، سری، مستقیم، همگانی ودموکراتیک قاطعانه دفاع نموده وقویا ً معتقد است که حاکمیت وایجاد ارگان های دولتی ازحقوق مسلم توده های ملیونی ملت افغانستان است.
مبارزه ی ملت افغانستان نه تنها ازریشه های خشم ونفرت عمیق ملی ما علیه دخالت وتجاوز آشکارامپریالیست های روس سیراب می شود بلکه این پیکاردرهسته واساس خود ازتنفردرقبال عقب ماندگی واستحمار استعماری وخواست های توده های وسیع این کشور برای ایجاد یک جامعه ی مرفه ومتکی برعدالت اجتماعی نیزشدیدا ً مایه میگیرد.
جریده با استناد بر روان ملت پیکارگرافغانستان یقین کامل دارد که توطئه ها ونقشه های شوم واپس گرایان با شکست جبری مواجه بوده وهیچ نیرویی را یارای آن نیست که ثمرات جانفشانی ها، قربانی دادن ها وتقلاهای توده های افغانستان را درین نبردِ تاریخ سازبحساب خود وبه زیان ملت معامله نماید.
افشای پلانهای نو استعماری امپریالیسم در راس امپریالیسم جهانخوار روس در زمینه ی تحمیل اقتصاد وابسته به نفع رشد اقتصادی و نیازمندی های استراتژیک ابرقدرتها یکی ازعمده ترین ومهم ترین وظایف جریده ی “ندای آزادی” است.
ریشه یابی رکود و رخوت مستولی برنهاد های اقتصادی کشور از یکطرف وتربیت ذهنیت ملت در جهت ایجاد یک اقتصاد شگوفا، پیشرفته ومتکی بخود با تاکید روی ایجاد صنایع سنگین، حمایه وتشویق صنایع وحرفه های دستی ملی و امروزی کردن کشاورزی از زمره اهداف مهم این نامه است.
تبلیغ درراه درهم شکستن قطعی وکامل تجاوز مسلحانه روسیه شوروی و واژگونی دولت پوشالی ودست نشانده و تاکید روی تحکیم مناسبات حسن همجواری وهمکیشی با کشورهای ایران و پاکستان، برقراری رابطه عادی دیپلوماتیک با تمام کشورها، دفاع ازصلح جهانی وجنبش های آزادیبخش ملی، احترام به منشورسازمان ملل متحد، تائید وپشتیبانی ازسیاست بیطرفی فعال ومثبت وافشای مسابقات تسلیحاتی ابرقدرتها درسرلوحه ی فعالیت های نشراتی این نامه جای خواهد داشت.
“ندای آزادی”، ارگان مرکزی سازمان آزادیبخش مردم افغانستان درجنب سایرمطبوعات مقاومت ملی درموضع دفاع از آرمان متعالی ملت افغانستان وظیفه ی بزرگ و تاریخی خود را تا فرجام پیروزمند نبرد کبیرمیهنی و رهایی انسان از زنجیر ستم و بردگی در پرتو اهدافِ فوق قاطعانه  با  روحیه تزلزل ناپذیر دنبال می نماید.•••

یوموټی ولس نه ماتیدونکی دی

تاریخ د دی څرگند حقیقت شاهد دی چه د زمانو په اوږدو کښی یواځی هغه ولسونه اوملتونه خپل دځانگړی هویت اوملی حاکمیت په ساتلو بریالی شوی دی کوم چه دپردی یرغل او تیری په مقابل کښی یی خپل یووالی او پیوستون ساتلی دی.
له هغه وخته چه امپریالیستی هیوادونو دخپلو استعماری گټو ترلاسه کولو په خاطر په  وروسته پاته او کوچنیو ولسونو باندی یرغلونه پیل کړل، ورسره یوځای د استعماری ضد پاڅون څپی دمحکومو  او ترټل شویوملتونو له خوا راوپاریدلی مگر له هغه ځایه چه د متروپول استعماری هیوادونو به پرتله مستعمره هیوادونه دفرهنگی، اقتصادی او ټولنیز تکامل له پلوه وروسته پاتی وو، تیری کونکو استعمارچیانو د دغه وروسته پاتی والی نه دخپلو کرغیړنو انسانی ضد هدفونو د تحقق دپاره په مختلفو ډولونو گټه واخیسته. قومی اومحلی راز راز مخالفتونو ایجادول. مذهبی اختلافونو ته پراختیا ورکول، دخپلو ایجنتانوپه وسیله دخلکو په منځ کښی بی اعتمادی او کرکه پیدا کول او داسی نور . . .
زمونږ په هیواد کښی سربیره پرهغوکرغیړنو دسایسو چه زاړه پیرنگی استعمار زمونږ د ولس د ملی یووالی د منځه وړلو په خاطرعملی کړل، له هغه راهیسی چه روسی پراختیا غوښتونکی فاشیستی دولت زمونږ پرسپیڅلی او لرغونی هیواد یرغل وکړ، دخپلو بیشرمو گوداگیانو په وسیله یی تروسه وسه هڅه وکړه ترڅو وکولای شی دخپلو تزاری اسلافو په شان زمونږ د قهرمان ولس پاڅون  داصلی تگ لاری نه منحرف کړی، په دیرو شرمونکو توطئو یی لاس پوری کړ، پیسی وشیندلی، دقومی اختلافونو را پارولو دپاره یی هلی ځلی وکړی، ان تردی چه فاشیست امین- دا د روسانوځنځیری سپی او دانسانیت قاتل- په ښکاره اعلان وکړچه گواکی” دا څو تنه هزاره گان او د ایران نوکران دی چه الی گولی را منځ ته کوی”. مگردی یو نوکروو او دیراحمق نوکر. دده هیره وه چه دغه ملت دتاریخ په هر پړاو کښی ثابته کړی ده چه د پردی تیری په مقابل کښی ټول دنننی اختلافونه شاته غورځولی او دیوه واحد نه ماتیدونکی قوت په جوړولو امپریالیسم ته هغی غاښ ماتونکی ځوابونه ورکوی چه تاریخ یی هیڅکله نشی هیرولای.
د روسی یرغلگرو ټولی دسیسی شنډی شوی او زمونږ با غیرته مسلمان ملت خپل نسبی یووالی او پیوستون وساته، مگر له  بده مرغه کوم راهیسی چه ځینو په قدرت مینو تنگ نظرو محفلونو د رهبری متعدد مراکز پرانیستل او دمتحد او یو لاس حرکت پرځای هر یوه دخپل امارت او باچهی په خیال دلشکرو په راغوڼدولو لاس پوری کړ، دملت په منځ کښی یی هم د بی اعتمادی او تفرقی تخم وشیند او که ژرترژره ددغه دمراکزو د تعدد نه مخنیوی ونشی زمونږ د ملت اسلامی آزادی بښونکی جهاد به د راز راز ستونځو سره مخامخ شی او د دغه ځوریدلی ولس کړاوونه به لا نورهم پسی اوږده شی.
دافغانستان د پرگنو آزادی بښونکی سازمان دخپل د جوړیدلو اعلان سره یو ځای دافغانستان د با شهامته ملت دیووالی او تولو اسلامی ملی، مترقی او آزادی غوښتونکو قوتونو دراغوند ولو د پاره دملی متحدی جبهی دجوړولو پیشنهاد رامنځ ته کړ. او د خپل څه دپاسه یوه کال موجودیت او قهرمانانه مبارزی په دوران کښی یی و دغه سپیڅلی هدف ته د رسیدلو او دملت د جهاد د اوسنی مرحلی دغه اساسی ضرورت د ترسره کولو په خاطر تروسه وسه هلی ځلی کړی دی.
مونږ ددغه شان جبهی جوړولو په خاطر د “افغانستان دملی متحدی جبهی اعلامیه” چه زمونږ د سازمان په گډون دیو شمیرملی او اسلامی محافلو له خوا تدوین او تسوید شوی وه، خپره کړه.
مونږ په دی پوره باور لرو چه د ملت د یووالی، د تولو امکاناتو او قوتونو د توحید او تشکل، او آزادی بښونکی جهاد ته د سیاسی هدفمندی بڼی ورکولونه پرته پر روسی تیری کونکو بری نشی ترلاسه کیدای.
له بل پلوه سره له دی چه زمونږد خلکو عادلانه جگړه دنړی د تولو سوله غوښتونکو او عدالت خوښونکو خلکو او په تیره داسلامی ملتونو پلوی او خواخوږی جلب کړی ده، مگرله هغه ځایه چه دهیواد نه د باندی امیرصاحبان هریو دخپل تاج او تخت په غم اخته دی، دغه ملتونه او ولسونه نه پوهیږی چه دکوم یوه سره عملی مرسته وکړی اوڅوک دملت واقعی استازی دی؟
مونږبه راتلونکو گڼوکښی دملی جبهی دجوړیدلو دضرورت په هکله په مفصل دول ولیکو، مگردلته دیوی خبری بیا یادونه ضروری ده، او هغه دا چه د افغانستان ملت د دوه کلن مسلحانه جهاد په ترڅ کښی دیرشیان زده کړی او سیاسی وده یی کړی ده. نن ورځ تول هغه کسان چه دملت دغه سپیڅلی غوښتنی ته په سپکه سترگه گوری، ورځ په ورځ دملت دخوا تجریدیږی او هغه ورځ لیری نه ده چه داسلامی، آزاد، پرمختللی او واحد افغانستان دجوړولو دپاره دملت واحد بیرغ اوچت شی.
                                                                          دهغی ورځی د رارسیدو په هکله!
                                                              •••

صدام دربند افسون دو ابرقدرت

تجربه لشکرکشی صدام به ایران به صراحت نشان داد که مادامی که ابرقدرت ها درجنگ رویاروی با کشوری ازجهان سوم شکست میخورند، باز برای جبران این شکست ها توسط سران خود فروخته ی بعضی کشورهای جهان سوم،حالت تکوین جهانی را که میرود به هرنوع اسارتی، به هرنوع وابستگی یی ، به هر نوع بیگانه پرستی یی فایق آید، به نفع خود برهم زنند.
چرا؟
برای اینکه کشورهای جهان سوم بصورت عام و کشورهای اسلامی بطورخاص، نتوانند خود شان مقدرات خود را بدست گیرند. برای اینکه مردمان این کشورها درمیان این دوسنگ آسیاب ابرقدرت روس و امریکا خرد شوند، بسایند و بار بندگی اینانرا جاودانه بردوش برند.
استعمار روس با تبانی با امپریالیسم امریکا مستقیما ً درسرکوب ملت مسلمان ایران وتشویق صدام درلشکرکشی اش به ایران نقش عمده را بعهده گرفته است.
درپشت پرده ی این تجاوز آشکار تنها عموسام (امریکا) نشسته نیست بلکه خرس قطبی روس آنجا واضحا ً رندانه درکمین شکار بی صبرانه ایستاده است. دو بارسفر”طارق عزیز”به روسیه موید این ادعا است.
فراهم آوردن زمینه های پذیرش مصالحه ی تحمیلی برایران وفشار آوردن ابرقدرتها روی عمال دیگرخود درین منطقه جهت ایجاد فضای مستعد این مصالحه، همدستانی روسیه با صدام را تایید می کند.
هنوزهم پرده ها بالا میروند وچهره استعماروحشی روس ازپشت آن هویدا ترخواهد شد.
درگیری روس با ملت افغانستان موجب شد که دولت روسیه با چهره عریان نتواند درجنگ بین ایران وعراق وارد کارزارگردد. درواقع اگرروسیه درمیان شعله های سرکش خشم ملت افغانستان دراین فرصت نمی سوخت، یقینا ً آشکارا تردر این درامه ی حمله عراق به ایران سهم می گرفت.
بارعمده مظالم روس اکنون برگرده ی ملت افغانستان حمل می گردد. مردم ما سپر بلافصل تجاوزات شرارتبار روسیه شوروی اند.
امپریالیسم امریکا درخاورمیانه بعد از سقوطِ شاه ایران در پی آنست تا ژاندارم دیگری را دراین منطقه نصب نماید و دولت روسیه نیزحاکمیت مستقلی را درهمسایگی خویش حاضرنیست بپذیرد. اینجاست که دو ابرقدرت درسرنگونی دولت جمهوری اسلامی ایران با هم تبانی می کنند ومدال ژاندارم منطقه را برسینه ی صدام حسین می چسپانند. و بدین ترتیب دو ابرقدرت صدام را زیرکانه دربند افسون خویش کشیدند وبه صدام این تصور باطل را تلقین نمودند که با اتکاء به کمک های سخاوتمندانه (!) آنها میتواند عطش هژمونی طلبی خود را فرو نشاند.
جای شگفتی نیست اگردولت دست نشانده ببرک مزدور با تأسی جستن ازنقشه های نو استعماری امپریالیسم روس این چنین خاینانه درمسئله عراق و ایران مهرسکوت برلب می زند و بدینگونه نقش کثیف خود را درتحکیم سیاست تجاوزگرانه ی روس برضد ملت های مسلمان منطقه با وقاحت و بی شرمی آشکار ایفا می نماید.
سازمان آزادیبخش مردم افغانستان درحالیکه تجاوزعراق به ایران را محکوم می کند ، ازجنگ عادلانه ملت برادر ایران قاطعانه پشتیبانی نموده و به این امریقین کامل دارد که همانگونه که مردم مبارزافغانستان در پیکار با امپریالیسم خون آشام روس سرانجام پیروزمند شدنی است، به همانگونه ملت همسایه و برادرایران نیزدراین نبرد مقاومت ملی که در واقعیت امرعلیه منافع ابرقدرت هاست ، درفرجام پیروزمندانه از بوته آزمایش سربلند بیرون خواهد آمد.•••

سفرتاریخی ودوستانه یا تحکیم حلقه ی غلامی؟

اگرتاریخ گذشته ی کشورما شاه شجاع انگلیسی مشرب را بخاطر دارد که دُولی آن توسط نیروهای اشغالگرانگلیس از بازار کابل تا بالاحصار حمل گردیده بود، تاریخ معاصرکشور یکبار دیگرعین قضیه را به شکل کمیدی ومسخره ی آن بخود دید که اینبار دُولی شاه شجاع روسی با تجهیزات کاملتر، ازمسکو تا کابل برمیله های تانک حمل گردید و”ببرک شیاد” برتخت رسوایی تکیه زد.
آری، هرزمانیکه کشورهای استعماری جهان منافع حیاتی خود را درممالک تحت استعماربخطردیدند دست به نمایش دیگرمیزنند ومهره های شطرنج سیاست شوم خود را  تعویض می کنند. همانطورکه تاریخ گذشته ی کشورما شاهد تعویض این مهره ها بوده است، درتاریخ معاصرکشور نیزهمچو عوض کردنها وسیاست بازی های محیلانه به مشاهده رسیده است. زمانی دوران وحشی گری نادرانگلیس صفت با آن هاشم جلاد و” سیاست مرغی” اش، زمانی شاه محمود و دیموکراسی قلابی اش و دورانی هم داود وآن همه قصابی اش وبتعقیب دیموکراسی رسوای ظاهرشاهی ودوباره به قدرت رسیدن کفتارپیری چون داود با ” ایدئولوژی افغانی” و” ملی غورزنگ” اش وبعد آنطورکه شاهد بودیم روسیه ی امپریالیست میمونی چون ترکی را “نابغه شرق” و” رهبرکبیرخلق” خواند تا باشد که هرچه میتواند برسراین ملت زجرکشیده بیاورد که منافع او دراین خطه ازجهان بخطرنیفتد ودرنقشه استراتژیک خود شکستی را نصیب نگردد.
ولی افتخار به ملت با شهامت ماست که ننگ بردگی را نپذیرفت وازهمان ابتدای تسلط روس که میخواست درکشور پا بگیرد با شلیک تفنگ دشمن سوزخود ازدره های مرد آفرین نورستان به این استیلا گرجهانخوار و دست نشاندگان بی وجدان جواب دندان شکن داد. صدای شلیک های نجاتبخش نورستان به کوه ها و دره های کشور پیچید، به غرش و توفان تبدیل گردید و مردم قهرمان ما یکی پی دیگرجانانه بپا خاستند وکوس رسوایی روس استیلا گر را دراین گوشه ازجهان نواختند ویکباردیگرثابت ساختند که اینجا سرزمین شیران و زادگاه همان نیاکانی است که سکندر را عقب راند، چنگیز را درهم شکست وانگلیس را توبه داد.
          آوانیکه نابغه مصنوعی درقبال حفظ دولتمداری روس هیچکاره بدرآمد و نتوانست به مذاق فرمانروایش درسرکوب ملت ما موفق بدرآید ، یکشبه ازآسمان عروج به زمین مذلت کشانده شد ونابغه ی دیروزی دیوانه ی دارالمجانین قلمداد گردید که اطباء درتشخیص مرض وی بزعم شاگرد وفادارش (!) موفق نگردیدند وبعد به دیارعدم فرستاده شد. شاگرد وفادار در پی علاج عقده های شخصی خود برآمد، استاد
 توانا را به اتهام “کیش شخصیت” به صلیب کشید وبه خویشتن افتخار” قوماندان دلیرانقلاب ثور” بخشید وصفحه ی تلویزیونی که ازآن پیش درانحصار رهبرکبیر(!) بود در ید قدرت خویش درآورد وبیجا بجا آنچه که در توبره داشت بنمایش گذاشت و چه شادی بازی هایی نبود که نکرد.
امین جلاد با دسته ی اوباشان تربیه شده ی روس چه شب تاری که برسرمردم آزاده ی ما نیاورد.چه سیاهچال و زندانهای قرون وسطایی نبود که ازمردم آزاده ی ما لبریزنساخت وچه نونهالان این ملک را که ازریشه نخشکاند وکشوررا به ماتمسرایی تبدیل ننمود. اما لحظه ای هم درتوصیف ازروس وخدمتگزاری درراه منافع وی فروگذاشت نکرد. ولی زمانی رسید که دیگر به سقوط رژیم منحوس وی چند صباحی بیش نمانده بود ومیرفت تا ملت حساب خود را با روس وعروسکان دست آموزوی یکسره تصفیه نماید که روس جهانخوار دست به نمایش دیگری زد وغلام حلقه بگوش وفادارترخود را که چندی ازپول بیت المال ربوده شده ازسفارتخانه ها درکوچه پسکوچه های اروپا به عیاشی والدنگی مشغول بود به آغوش کشید و مشق سیاستمداری آموخت و در این آزمون ببرک شیاد نیکو مشق دلبری بجا آورد و باب طبع ارباب جهانخوارش قرارگرفت.
طفل حرامزاده ی” مرحله ی دوم تکاملی انقلاب ثور” یکشبه زاده شد، بلند گوهای مسکو وتاشکند درخدمت این غلام بچه ی دست آموز قرارداده شد، درنیمه شب باصطلاح نوید آزادی افغانستان ازچنگال فاشیسم امین ابلاغ گردید،” قوماندان دلیرانقلاب ثور” به اعدام سوق گردید وده ها هزارعسکر وحشی ومتجاوز روس برسرقریه ها وشهرهای کشور ریختند و ببرک کارغل را ناجی ملت خواندند. ببرک مزدور در سوگ شهیدان نشست، چهره ی محزون وحق بجانب گرفت، امین را جلاد خطاب نمود و بمقام موسولینی وهیتلرجاداد. ازکیش اسلام گفت وبا هزار”بسم الله” و” طاغوت” و”شیطان” گفتن ها خواست خود را مسلمان تمام عیاربنمایاند. عفوعمومی اعلان نمود، اما چه عفوی!  که تاریخ نمونه ی آنرا بخود ندیده بود: ده ها هزارچشم گریان قادر بدیدن عزیزان خود نگردیدند و او همه را بگردن اجنت”سیا”- امین سفاک- انداخت وخواست به بادار بدکردارش نام نیکی کمایی کند.
خشم توفنده ی ملت قهرمان ما با این تغییرسیاست نتنها اینکه فروکش نکرد، بلکه با مستقیم مواجه شدن با روس های متجاوز و رهزن و اشغال خاک گرامی شان صد باربیشتر از پیش توفنده ترگردید تا روس استیلا گر را یکجا با نوکران رنگ وارنگ آن به شکست ابدی دچارسازند ومهد آزادگان را بگور ابدی روسان تبدیل نمایند.
هجوم سیل عصیان توده ها از روستا ها به شهرها  نیز سرایت کرد و خس وخاشاک متجاوزین را از بسا شهرها نیزهمپای دهات آزاد شده ی کشور روفت و نابود ساخت. خشم توفانزای اهالی کابل درحوت ۵۸ وبعد جنبشهای اعتصابی و تظاهراتی دانشجویان و محصلان خود شاهد گویای این مدعاست. روس متجاوز که کشورچکوسلواکی را درظرف کمتراز ۲۴ ساعت بلعیده بود، با همان پندارخام در تجاوز به افغانستان چنان درمحاصره آتش دشمن سوزملت قهرمان و بپاخاسته ی ما گیرافتاده که دیگر رهایی اش دشوارمی نماید. روسیه متجاوز در این مدت به هرحیله و نیرنگی که بود برای خلاصی خویش از این چنبرگیرافتاده در آن متوسل شد، ولی همه تیرهایش به سنگ خورد. نه نیرو پیاده کردن کشورهای اقمارش که جنگ دیده های میدانهای کارزار نبرد های بین المللی بودند بکارآمد و  نه استعمال بمب های ناپالم، میکروبی و بیولوژیکی اش و نه دغل بازی های باصطلاح کمک های بی شایبه اش!
ننگ بر اناهیتای رسوا و روسپی صفت که با بی حیایی کامل ادعا می کند که:” ازکمکهای بی شایبه اخیر اتحادشوروی که معادل هفت ملیارد افغانی می باشد تقریبا هرخانواده ی ما از آن مستفید گردیده”. ننگ!
افتخار بر دختران با شهامت افغان که ننگ بتن کردن البسه ی روس ها ییرا که خود محتاج کهنه لیلامی های امریکائی اند قبول ننموده و در منظرعام طعمه ی حریق ساختند. افتخار!
سفرببرک شیاد به شوروی خود صفحه ی درام دیگریست که روس متجاوز و رهزن برای برگرداندن توجه انظار بین المللی ازمسئله ی افغانستان که موضوع داغی درصحنه ی سیاست جهانی شده براه انداخت. جالب این که همزمان با این شعبده بازی نماینده ی رسمی دولت دست نشانده ی ببرک خان در یونسکو تحت تاثیر وجدان خفته و خفه شده ی خود طشت رسوایی وابستگی دولت افغانستان را به زمین زد و درمقابل بهت وحیرت نماینده های وابسته وغیر وابسته بروس پرده ازفجایع روسیه استیلاگرغیرمنتظرانه برگرفت.
سفرآستانبوسی ببرک که پیرامون آن آنهمه تبلیغات توسط روس براه انداخته شده بود سند دیگری ازچاکرپیشگی و وطنفروشی این هرزه گان را ثبت تاریخ نمود و از سیاستمداران روس با مالیدن سرخاب وسفیداب تازه آنها را به ملک ما واپس فرستادند. اما ازآنجاییکه غلام غلام است، ببرک حقیرهم زمانیکه به کاخ عاریتی فرمانروایی خود رسید تملق گویی را دوچندان ساخت وچنان داد سخن دروصف روس داد که یادش رفت که سابق سخن را با”بسم الله” شروع مینمود و”مادروطن” را با کلمه ی اختراعی”پدروطن” خطاب مینمود، “وظیفه ی ملی و وجدانی حزبی ودولتی” خود دانست تا چاکرمنشانه امضاء کردن های عقد قرارداد های خائنانه ی خود ورهنمود های استعماری ارباب جهانخوارش را به ملت آزاده ی ما برساند ودست بوسی خود را به مردم آزاده ای ما توجیه نموده وچنین یاوه سردهد:” این مشابه به دعوتی است که پس ازحصول استقلال افغانستان از زمامدار وقت امان الله غازی بعمل آمده بود”.
زهی دیده درایی!
افغانستان آنروز کجا  وافغانستان امروز کجا؟
درآن روزافغانستان نو به استقلال رسیده که به یمن نیروی بیکران مردم مسلمان و دلاور ما استقلالش را باز یافته بود و لذا ازحق حاکمیت ملی بهره مند بود. اما امروز افغانستان کشوریست که ازبرکت شما نابکاران وطنفروش به مستعمره ی کامل جهانخوار امروزی جهان- روسیه ی متجاوز- تبدیل گردیده است. زمامدارآنوقت که نظر به ایفای نقش تاریخی خویش که بحق افتخار”غازی” بخود کمائی نمود- و بعنوان نماینده ی ملت خود عرض اندام نموده و به کشورآنروز شورا ها سفرنمود، کجا وچون تو سفله ی هرزه که ازسالیان دراز به اینسو سر در آخور استعمار روس داشتی و امروز توسط قدرت سلاح آنها است که بر اریکه ی قدرت تکیه زده ای نه به اراده ی ملت. پس چطورمی توانی ادعای نمایندگی از طرف ملت آزاده ی ما بنمائی؟ نفرین برتو عروسک بی مقدار!
ببرک “روباه”  که اینبار بیشتر از پیش توسط اربابانش باد گردیده و خود را چون”ببری” تصورمی نماید، در جای دیگری از بیانیه ی تاریخی اش میگوید:” یکبار دیگر با صراحت لهجه و به بانگ رسا به جهانیان می گویم، به پاکستان بصورت مشخص خطاب می کنیم و به محافل ارتجاعی و نظامیگرحاکم پاکستان اخطارمیدهیم که دیگر تجاوزات، تحریکات و مداخلات خود را بخاک مقدس ما افغانستان قطع کند”. (.. .) واقعا خود را فاتح قلمداد می کند که خویشتن را انجام دهنده ی خواب های شیرین وطلائی اربابانش در رسیدن به آبهای گرم هند تصورمی نماید!
نه ، آقای کارغل! خوب چشمانت را بازکن وبگذار تا نشه ی ودکای روسی و مشق دلربائی در آغوش برژنیف ازکله ات بپرد تا بنگری که اینجا “اجنبی” ها نیست که مقابل تو ومتجاوزین روسی ات رزم وپیکارمی نمایند، بلکه ملت بپا خاسته ی افغان است و با آنها روبرو اید که به یکباره گورتان را خواهند کند.
آری، زمانیکه خواسته ای پاسخ سوال استقبال خود را به حیث نماینده ی ملت (!) ازطرف مردم شوروی بدهی و آنرا توجیه نمائی به این که: ” پاسخ این سوال چون شمشیرمردم افغانستان بران وقاطع است”،  اقلا یک بار واقعیت را دیده ای. بلی، شمشیرخصم افگن مردم افغانستان صد بار بران تراز پیش و قاطعانه تر از قبل حواله ی تو و بادار امپریالیست ات گردیده است. دور نیست آنروز که این شمشیر، تو وباداران کرملین نشینت را چند پارچه نموده و به زباله دان تاریخ سپارد و خاک ما را ازلوث و کثافت شما ناپاکان پاک سازد.
•••

زدی ضربتی، ضربتی نوش کن

تاریخ افغانستان مشحون از حوادث خونین و مملو از تقلا های انسانی و انقلابی است. در مد و جذر شتابنده و ایستگونه ی ا ین حوادث و تقلا ها، کاروان های جوامعی به تعاقب یکدیگر آمده اند که نقش پاهای شان نموداریست از منظره ی پشت سر گذاشتن افق های عقب ماندگی و بدویت روزگاران عتیق.
شتابندگی برای شکستن مرز های سنگین و دلگیر روزگاران کهن بگونه ای اغلب لحظات تاریخی ما را احتوا داشته که مردمان ما در میان همگنان خویش سرقافله داران تمدن هایی شدند که چشم تاریخ تا آنزمان ها بدان مرز ها نیافتاده بود.
بیجهت نیست که به شهادت تاریخ؛ مردمان ما همان رهگشایان و رهنوردان تیزتکی بوده اند که بحق بار بار رسالت پیشگامی تمدن های بشری را در تاریخ بزرگ آدمی احراز کرده اند. از جانب دیگر ایستگونگی فراگیرنده در تاریخ ما تقریبأ همیشه طغیان های همه جاگیر تباهی آور و تمدن سوز جهانگشایان کشور های همجوار و یا سایه گستری اسارت های ناشی از سیستم استعماری دورانیست که افیون سرمایه ی بین المللی معتادگران اندوختگر خویش را به حد جنون در تحریص اشباع این معتادگری همچون کمانداران کمینگر در افگندن کمند های سفت و محکم در پای این سالاران جامعه ی بشری واداشته است.
استعمار نودرآمد و تازه بدوران رسیده ی روس، آن معجون مجنون سازیست که سرسلسله جنبان خویش را بسرعت باور نکردنی و وقاحت انگیزی در عالمی از خلسه و مستی فروکشانید تا در ویرانسازی جامعه ی انسانی و فروریزی حیوان وار معنویات و ارزش های شگرف جوامع جهان سوم بی آزرم ترین شیوه های سرکوب و قتل توده های ملیونی این ملل را عربده کشان اعمال بدارند.
استعمار تازه پاگرفته ی روس در رابطه با خشونت ددمنشانه اش به تناسب عمرش نسبت معکوس دارد. بدین معنی که هر چند از حیات این استعمار بی لگام چندانی نمیگذرد ولی سوسیال امپریالیسم روس در همین مدت کوتاهی که پا به عرصه ی وجود گذاشته، از حد هر کشور امپریالیستی در جهان در فنای ارزش های انسانی پیشی گرفته است. تاریخ در وجود او مطلق العنان ترین، وحشی ترین و سفیه ترین قدرت دولتی را بخود می بیند. امروز اروپای شرقی همان محل آمد و شد ملیون ها مردگان متحرک است، مردگان مومیائی شده ی چند هزار سال پیش.
اگر مراد از فرهنگ پیشرفته همان معتقدات و تجلیات معنوی است که انسان را با باور داشتنش از جهان بهیمیت فاصله میدهد، ازین ناحیه کمترین ارزش را میتوان به فرهنگ شوروی و اقمارش قایل شد. فرهنگ هایی که دیموکراتیسم آن به حداقل و دیکتاتوری آن به حد اکثر باشد به سادگی میتواند بر روی استعداد پر درخشش انسان همان یخبندان قطبی را حاکم سازد. دیر زمانی بود که روس ها از دموکراسی رنجبران کف بر لب می آوردند ولی به همین نزدیکی ها حادثه ی لهستان و بقیه حوادث چنان برهنه و بی پرده سکه های دلخوشی ستمکشان این کشور ها را بر روی دایره ی رسوایی ریخت که تمام اعضای کمپ ورشو با دیده درائی های دایمی درین زمینه صُمٌ و بُکمٌ شرمسارانه لب فرو بستند. و باز این واقعه و نظیر آن بخوبی نشان داد که دولت روسیه و دول اقمارش درین کشور ها صاحبان دموکراسی اند و سوای احزاب شان احدی از دموکراتیسم نمیتواند مستفید گردد. دیکتاتوری درین جوامع برای همه و دیموکراسی برای احزاب آنها و سازمان های محیرالعقول جاسوسی شان است.
تمثیل چنین حاکمیت هائی و حتی برده صفت تر از ممالک اروپای شرقی، برای ملت افغانستان در خواب نوین تزاران فرومایه ی قرن بیستم نقش بست.
 روسیه در طی دو دهه در کشور ما علاوه بر سهمگیری در اقتصاد دولتی، باند های وسیع  جاسوسی خلق و پرچم را پروراند و از عمق دریای پرگهر این جامعه خرمهره ی آنرا فراخور گردن درازش برگزید و خواست با دماندن سحر استعماری اش آنها را حمایل گردن مردم ما کند و بدینگونه ملتی را در زیر اسارت مطلق خود درآورد.
امپریالیسم روس با این خیال پردازی ها و توطئه هایش حماقت خود را در صحنه ی بین المللی به اثبات رسانید. او با این حماقت پیش روی جبهه ی خویش را بطور بی مانندی علیه خویش شورانید و در این اواخر پشت جبهه ی او نیز آغاز به فروریزی سرسام انگیزی گذاشته است. او بر چکسلواکیا، حبشه و . . . چماق استعمارش را کوبید، بدون آنکه واکنش خاصی را مشاهده نماید ولی فقط در افغانستان غیر منتظرانه ملتی فقیر، ضعیف و معصوم در مقابلش چنین پاسخ میدهد:
 زدی ضربتی، ضربتی نوش کن.
ضربت روس وقیحانه ترین، سگ صفت ترین و فاجعه انگیز ترین منظره ی سرکوب ملتی را ثبت تاریخ ساخت. و پاسخ ملت ما همان بزرگترین حماسه ی تاریخ دوران معاصر است و ثابت شد مردمی که از قربانی نهراسند، پیروز اند. و ما با خون خویش از همین حالا آینده ی تابناک خویش را با اراده ی خود همچون خط سرخی تا افق به سوی پیروزی کشیده ایم.
سراسیمگی دیوانه وار روس ها مؤید این حقیقت است. بروی صحنه کشاندن سه مزدور روسیه درین مدت کوتاه گویای این مطلب است که ضربت ما بر تارک روسیه ی جهانخوار همان مؤثرترین ضربتی بوده است که تاریخ سوسیال امپریالیسم تاکنون بخویش دیده است.
عشوه فروشی های مبنی بر باور داشتن بدانش و سنگ ترقی به سینه زدن های روس ها در میدان مقابله با ملت ما و روشنفکران واقعی کشور ما چنان بد هیئت جهلی عفونت خیز و خصومتی سبعانه و بی نظیر روسیه را با عالم علم به نمایش گذارده که داراکولاهای قرون وسطی در مقایسه با آن در اذهان از نو جان میگیرند و عالم کشان و کتاب سوزان ادوار تاریک تاریخ بشری با این نمونه برگ های برنده ی خویش را مشعوفانه به کف می آورند.
با تجاوز روس به کشور ما شعور سیاسی داشتن در حکم گناهان کبیره شد و نپذیرفتن جرثومه های آموزشی کرملنیان حد اقل جزایش مرگ تعیین گردید.
ملت افغانستان با عدم وحدت و نبودن جو یکپارچگی ضربه ی روس را اینسان با صلابت و شهامت پاسخ داد، این مطلب دور از فهم نیست هرگاه ملت افغانستان با هر روز متشکل شدن و متحد شدنش می تواند حماسه های شور انگیزی را تبارز دهد که کلیه حماسه های گذشته را تحت الشعاع قرار دهد.
تجربه نشان میدهد که وحدت ملت هر روز مستحکم تر می شود و تفرقه هر روز از میان مردم رخت برمیبندد. لذا روسیه منطقأ باید در انتظار ضربه های سهمگین تری از جانب ما باشد.
                                    این هنوز اول آذار جهان افروز است
                                                                  باش تا خیمه زند دولت نیسان و ایار
بیجا نیست که شعار مردم ما وحدت ـ وحدت و بازهم وحدت است. در کشور ما امروز نهیب زمانه و روان ملت توﺄمان در یک خط اصابت کرده است در تحت استعمار روس اتحاد ملت بیشتر قوام یافته است؛ تا باشد با متشکل شدن ملت، ببر جهانگیر تیز دندان روس را با ببرک هایش درین نبرد آزادیبخش با شایستگی و بایستگی از پا در آوریم و وظیفه ی میهنی و جهانی کنونی خویش را که تاریخ جهان بر دوش ما گذاشته است با سرافرازی از پیش بریم.••• 

نوید فتح

                                                     بیاد یک شهید سامایی
پرنده نگاه تو،
به جنگل امید دیدگان من
که زمهریرسالیان دور
کرخت، سرد، برفپوش، رخ نمود
سرود زندگی سرود
به جنگل امید من
که شاخسار برفپوش آن
آیه های بی امید و پرملال هستی سپنج خود فسانه کرده بود،
به نوشخند زندگی
به رویش جوانه های نارسیده، لای برف سالیان دور
به بستر زرین پاک و بارور
به  ژرفنا،
که ریشه های زنده ی آیه ی امید ماندگار را
درشبانه های دیرپا شنیده بود.
#  #  #
. . . ای حقیقت کفن بدوش بی صدا، دریغ !
که آن پرنده ی فرشته بال آسمان گذار
به جاودان سفر، به شاخ سدره بست آشیان
که آن پرنده درتنفس زمین
ترا به ژرفنای خاک دیده بود.
به رشته های نازک بریشم خرد
قبای هستی در برت تنیده بود
وای پرنده ی امید دلنوازمن (!)
غرور با وقار پرفشاندنت
بچشم خونفشان مردمان نشسته است
تو از اثیرها ببین
به سوگ جانگدازت ازگلوی درد ها
            چگونه خون چکیده است،
           چگونه خون چکیده است.
ببین عزیزهمدلم ببین
که عمق زخم های مردمت بدرد پاک سوزتو
                      به استخوان رسیده است
ودست ها وچشم ها
درآسمان سبزیادها
نگاره اثیری ترا
        به شاخ سدره باز آفریده است!
نگاه کن!
به ریشه های زنده درعمیق خاک،
نگاه کن!
نسیم یاد تو دمیده است!
تناوران جنگل امید من
            کفن به تن دریده است!
کنون به نام نامی تو ای شهید پاکباز
چراغ قرمزی لاله های دشت
تو شبچراغ جاده ها
درشبانه های عاشقانه ات، دمیده است!
صدای دلنشین تو
            بگوش هموطن
پیام جاودانه سردهد:
وفای با صفای عهد
بپای مادر وطن فدا شدن،
چه با شکوه است: الصّلا!
کوه های لاله پوش، زخمپوشی
با تو همصدا شوند:
صلا . . . لا . . . لا . . . لا
چه باک اگر بدست هرزه مرد قرن
به پاس حرمت وطن فدا شدی!
ز این ناکسان بی وطن
یک آسمان جدا شدی!
غرورهرزه مرد بد گهر ترا نکشت
ترا وفای با صفای عهد کشت.
      #    #    #
پرنده ی نگاه من
به جنگل امید سبزدیدگان تو،
ببسته آشیان
وز آن بلند آسمان،
پیام همصدای تو،  
           برای تو
           نوید فتح میدهد
         نوید فتح میدهد.

           پیمان

             ۱
تفنگم، ای تفنگم، ای تفنگم
توئی خصم افگن و ابزارجنگم
نیارد تاب رزمم خرس قطبی
تو را دردست دارم چون، پلنگم
بصحرا چون برآیم اژدهایم
بدریا گرکه درآیم نهنگم
عدو را چون هدف گیرم نشیند
بروی سینه اش حتما فشنگم
ازآنرو در تن من تا که جان است
گر از کف بِدهَمَت بی نام و ننگم.
             ۲
مکانم قله ی کوه های شامخ
بسختی سختتر ازسخت سنگم
اگرسرما کرختم کرده اعضاء
ویا گرما دگرگون کرده رنگم
اگرگاه تشنه هستم گاه گرسنه
وطنداران برای صلح، جنگم
به هر رنگی که دشمن جامه پوشد
مکن تشویش هم میهن، زرنگم
نرانم تا اجانب را ز کشور
نشاید لحظه ای کردن درنگم.
         •••
 صفحات “ندای آزادی” برای نشر و چاپ مضامین و اشعا ر و سایر آفرینش های انقلابی
نویسندگان و شعرای متعهد و میهندوست باز است. همچنان انتقادات و نظریات اصلاحی
را با  رعایت اصل امانتداری مطبوعاتی درین نامه منتشرمی کند.
         به امید همکاری های مترقی والهامبخش شما!
                               •••••
                        قیمت یک شماره
                               پنج
                             افغانی
                             0 0 0
# شعارهایی که در  پا ورقی های شماره اول “ندای آزادی” آمده است:
   مرگ بر امپریالیسم شرارت پیشه ی  روس!  . . .     (صفحه ی چهارم)
   پیروز باد پیکار مقدس مردم ما!    . . .                   (  صفحه ی پنجم)
   گرامی باد خاطره ی پرشکوهِ مجیدِ قهرمان!   . . .    ( صفحه ی چهاردهم)